کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قوچ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قوچ
/quč/
معنی
گوسفند شاخدار جنگی: ◻︎ چه خواهند از جان هم این دو قوچ / که جنگیده با هم سرِ هیچوپوچ (ایرجمیرزا: ۱۵۸).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
ram, tup
-
جستوجوی دقیق
-
قوچ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] (زیستشناسی) quč گوسفند شاخدار جنگی: ◻︎ چه خواهند از جان هم این دو قوچ / که جنگیده با هم سرِ هیچوپوچ (ایرجمیرزا: ۱۵۸).
-
قوچ
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِ.) گوسفند شاخ دار.
-
قوچ
لغتنامه دهخدا
قوچ . (ترکی ، اِ) گوسفند شاخ دار جنگی را گویند. (آنندراج ) (برهان ). میش شاخ دار نر. (فرهنگ نظام ). قچ . کبش (معرب آن ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). قچقار.گوسفند نر سه یا چهار ساله اخته ناشده که غالباً شاخ دارد. || بز کوهی . (فرهنگ فارسی معین ).- سر قوچ...
-
قوچ
دیکشنری فارسی به عربی
ظبي , کبش
-
قوچ
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: quč طاری: qüč طامه ای: qüč طرقی: qöč کشه ای: qüč نطنزی: quč
-
قوچ
لهجه و گویش بختیاری
quč/qurč قوچ، گوسفند نر.
-
قوچ
لهجه و گویش تهرانی
گوسفند نر
-
واژههای مشابه
-
قوچ کندی
لغتنامه دهخدا
قوچ کندی . [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آجرلوبخش مرکزی شهرستان مراغه ، سکنه ٔ آن 22 تن . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، نخود و بزرک . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4...
-
قوچ آباد
لغتنامه دهخدا
قوچ آباد. [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ده تازیان بخش مشیز شهرستان سیرجان ، سکنه ٔ آن 50 تن . آب آن از رودخانه . محصول آن غلات و حبوب . شغل اهالی آنجا زراعت است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
قوچ آباد
لغتنامه دهخدا
قوچ آباد. [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رودبار بخش کهنوج شهرستان جیرفت ، سکنه ٔ آن 300 تن . آب آن از قنات . محصول آن خرما و غلات . شغل اهالی آنجا زراعت است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
قوچ احمد
لغتنامه دهخدا
قوچ احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه ، سکنه ٔ آن 139 تن . آب آن از رودخانه ٔ آیدغمش . محصول آن غلات ، نخود، بزرک و زردآلو. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است . راه مالرو دارد. (از فرهن...
-
قوچ پلنگ
لغتنامه دهخدا
قوچ پلنگ . [ پ َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالاولایت بخش حومه ٔ شهرستان کاشمر، سکنه ٔ آن 260 تن . آب آن از قنات . محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
قوچ تپه
لغتنامه دهخدا
قوچ تپه . [ ت َپ ْ پ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاردولی بخش اسدآباد شهرستان همدان ، سکنه ٔ آن 260 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا قالی بافی است . راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافی...
-
قوچ حصار
لغتنامه دهخدا
قوچ حصار. [ ح َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اکراد ساوجبلاغ بخش کرج شهرستان تهران ، سکنه ٔ آن 115 تن . آب آن از قنات . محصول آن غلات ، لبنیات و شغل اهالی زراعت است . راه مالرو دارد و از طریق سرای شاه دوست ماشین رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).