کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قومنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قومنی
معنی
(مَ) [ = قومینی ، معر. ] (اِ.) شرابی که از آرد جو و آرد ارزن و غیره سازند، بوزه .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قومنی
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ = قومینی ، معر. ] (اِ.) شرابی که از آرد جو و آرد ارزن و غیره سازند، بوزه .
-
قومنی
لغتنامه دهخدا
قومنی . [ م ِ ] (معرب ، اِ) شرابی است که آن را از آرد جو و آرد ارزن و غیره سازند و آن را بوزه گویند، خوردنش مستی آرد. (آنندراج ) (برهان ) . مرزه . (فهرست مخزن الادویه ).