کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قول و قرار دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نشان نقل قول
دیکشنری فارسی به عربی
اقتباس
-
قول ووعده،بد()
فرهنگ گنجواژه
وعده
-
جستوجو در متن
-
بهانه کردن
واژگان مترادف و متضاد
دستاویز کردن، دستاویز قرار دادن، مستمسک قرار دادن
-
placed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قرار داده شده، قرار دادن، جای دادن، گذاشتن، گماردن، در محلی گذاردن
-
berthing
پهلوگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] قرار گرفتن یا قرار دادن کشتی در پهلوگاه متـ . پهلودهی
-
impressed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تحت تاثیر قرار، تحت تاثیر قرار دادن، باقی گذاردن، تاثیر کردن بر، مهر زدن
-
انتفاعی
واژهنامه آزاد
محوریت قرار دادن یا قرار داشتنِ کسبِ سود و منفعتِ مالی و مادی ، در هر واحدِ اقتصادی را ، اِنتفاعی بودنِ آن واحد می نامند.
-
مسموع
لغتنامه دهخدا
مسموع . [ م َ ] (ع ص ) شنیده شده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). شنوده . (آنندراج ). شنیده . (یادداشت مرحوم دهخدا) : به گوشم قوت مسموع و سامعبسازد نغمه ٔ بربط شنیدن . (منسوب به ناصرخسرو).- از قرار مسموع (به قرار مسموع ) ؛ بطوریک...
-
بی تاب
لغتنامه دهخدا
بی تاب . (ص مرکب ) بیقرار و بی طاقت . (آنندراج ). آنکه آرام و قرار ندارد. بی قرار. بی طاقت . (فرهنگ فارسی معین ). ناتوان و ضعیف و زبون و ناشکیبا و بی آرام . (ناظم الاطباء) : بی رتبت تو گردون بیقدر چون زمین با هیبت تو آتش بی تاب چون شرر. مسعودسعد.هم آ...
-
قرار
لغتنامه دهخدا
قرار. [ ق َ ] (ع مص ) ثبات و قرار ورزیدن . آرمیدن . (منتهی الارب ). ثبات و آرمیدن . (اقرب الموارد). آرام گرفتن . || آرام دادن . لازم و متعدی هر دو آمده و با لفظ ستدن و گرفتن و دادن و داشتن و بستن و کردن و زدن و آوردن و افتادن و بردن مستعمل . (آنندراج...
-
طول و عرض قرار دادن
لغتنامه دهخدا
طول و عرض قرار دادن . [ ل ُ ع َ ق َ دَ ] (مص مرکب ) چیز بی رتبه را عظیم القدر قرار دادن و مقرر کردن . (آنندراج ).
-
صبر و قرار
فرهنگ گنجواژه
آرامش. صبر و قرار از دست دادن.
-
مستمسک قرار دادن
واژگان مترادف و متضاد
بهانه کردن، دستاویز ساختن، دستاویز قرار دادن
-
cradle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گهواره، مهد، در گهواره قرار دادن، در چهارچوب یاکلاف قرار دادن
-
مهد
دیکشنری عربی به فارسی
گهواره , مهد , درگهواره قرار دادن , درچهارچوب ياکلا ف قرار دادن