کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قول و غزل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خوش قول
لهجه و گویش تهرانی
کسی که وفای به عهد دارد
-
نقل قول
واژهنامه آزاد
بازگفت، گفتاورد.
-
به قول معروف
فرهنگ واژههای سره
به گفته کسی، به گفته آشنا
-
علامت نقلقول
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← گیومه
-
نشان نقل قول
دیکشنری فارسی به عربی
اقتباس
-
قول ووعده،بد()
فرهنگ گنجواژه
وعده
-
جستوجو در متن
-
غزل
لغتنامه دهخدا
غزل . [ غ َ زَ ] (ع مص ) سخن گفتن با زنان و عشقبازی نمودن . (منتهی الارب ). حدیث زنان و حدیث عشق ایشان کردن . (آنندراج ). محادثه با زنان . (اقرب الموارد). بازی کردن به محبوب . حکایت کردن از جوانی و حدیث صحبت و عشق زنان . (غیاث اللغات ). دوست داشتن حد...
-
وائل
لغتنامه دهخدا
وائل . [ ءِ ](اِخ ) خزاعی . یکی از مشاهیر شعرای عرب به زمان هارون الرشید و مأمون . وی دیوان اشعاری دارد که بخش عمده ٔ آن قول و غزل های متعدد در باب سلمی معشوقه است .
-
ملحون
لغتنامه دهخدا
ملحون . [ م َ ] (ع ص ) دارای غلط و ناراست . (ناظم الاطباء). و رجوع به لحن شود. || توأم با لحن . همراه با آهنگ .- شعرملحون ؛ شعری که با الحان و نغمات و مقامات موسیقی و ضرب و آهنگ و ساز و آواز خوانده شود مانند سرود و ترانه و تصنیف و قول و غزل (قدیم )...
-
ساز و نوا
لغتنامه دهخدا
ساز و نوا. [ زُ ن َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ساز و آواز. ساز و سرور. بزن و بکوب . ساز و نواز : رطل کشان صبح را نزل و نوای تازه بین زخمه زنان بزم را ساز و نوای تازه بین .خاقانی .- بسازو نوا ؛ با ساز و آواز، با تار و طنبور : تا مطربان ز شوق منت آگهی د...
-
ملحونات
لغتنامه دهخدا
ملحونات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ملحونه ، تأنیث ملحون . اشعاری که با الحان و مقامات موسیقی خوانده شود : به حکم آنکه ارباب صناعت موسیقی بر این وزن الحان شریف ساخته و طریق لطیف تألیف کرده اندو عادت چنان رفته است که هرچه از آن جنس بر ابیات تازی سازند ...
-
چامه
لغتنامه دهخدا
چامه . [ م َ / م ِ ](اِ) شعر بود. (فرهنگ اسدی ). بمعنی شعر باشد عموماً. (برهان ). مطلق شعر را گفته اند. چکامه نیز آمده . (انجمن آرا) (آنندراج ). هر کلام موزون و شعر عموماً. (ناظم الاطباء). شعر در مقابل نثر که «چانه » باشد. منظومه . نشید. سخن منظوم و ...
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ] (اِخ ) ابن یزید بغدادی خراسانی ، مکنی به ابوالهیثم . از شاعران و کاتبان بغدادی است . اصل او از خراسان است و یکی از لشکرنویسان ایام معتصم عباسی می باشد. در آخر عمر او را مرض سودا غلبه کرد و در 270 هَ . ق . درگذشت . شعر او رقیق و مطبوع است...
-
عالی شرف
لغتنامه دهخدا
عالی شرف . [ ش َ رَ ] (اِخ ) نامش میرزا محمد حسین خلف صدق میرزا محمد. کلانتر سابق فارس و از اجله ٔ سادات آن سامان است . او را اخلاق نیکو بود و محضرش مجمع شعرا و عرفا و فضلاء و در حدود 1236هَ . ق . درگذشت . و به قول صاحب آثار العجم در 1243 در قید حیات...
-
زاهده
لغتنامه دهخدا
زاهده . [ هَِ دَ ] (اِخ ) نام مطربه و خواننده ای است ، عوفی آرد: از امام ادیب رشیدالدین تاج الادبا عبدالمجید شنیدم که وقتی در هری زنی مطربه زاهده نام در مجلس انس او [امیر ناصرالدین سنجری ] حاضر بود. طوطی سخنی که چون شکر از پسته روان کردی تربیت قوت رو...