کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قوطی سیگار و غیره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قوطي
دیکشنری عربی به فارسی
وحشي , وهمي , زبان گوتيک , سبک معماري گوتيک , حروف سياه قلم الماني
-
قوطی کنسرو
دیکشنری فارسی به عربی
يستطيع
-
قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک (مثل طره گیسو) که بگردن میاویزند
دیکشنری فارسی به عربی
منجد
-
جستوجو در متن
-
مشتوک
فرهنگ فارسی معین
(مُ) استوانه ای چوبی یا غیره که داخل آن مجوف است و سیگار را در دهانة گشاد آن نصب کنند و دهانة کوچک رامیان لب ها گذارند و سیگار را دود کنند.
-
pillbox
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کوله پشتی، لانه توپ و مسلسل، قوطی حب دارو و غیره
-
کهور
لغتنامه دهخدا
کهور. [ ک َ ] (اِ) نوعی چوب که در کرمان و نواحی از زیرخاک و ریگ روان به دست آرند و خطوط زرین بر آن است .از آن چوب سیگار و وافور و چپق و غیره سازند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
تدخین
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) دود کردن ، کشیدن سیگار و مانند آن .
-
stogie
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روده، کفش زمخت، سیگار برگ باریک و ازان
-
stogy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روغنی، کفش زمخت، سیگار برگ باریک و ازان
-
stogies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روگرفت، کفش زمخت، سیگار برگ باریک و ازان
-
فِرت و فِرت
لهجه و گویش تهرانی
سیگار کشیدن زود به زود
-
سیگارت
لغتنامه دهخدا
سیگارت . [ رِ ] (فرانسوی ، اِ) سیگار. رجوع به سیگار شود. || قرقره ٔ باریک دارای نخی نازک (نخ یا ابریشم ) که برای نازک دوزی و پس دوزی بکار میرود. (فرهنگ فارسی معین ).
-
امزیک
لغتنامه دهخدا
امزیک . [ اَ ] (اِ) چوب سیگار. (یادداشت مؤلف ). آلتی از چوب یا سفال که سیگار در سر آن کنند و بکشند. مشتوک . سر سیگار. کلمه ٔ امزیک در بعضی از نقاط آذربایجان متداول است .
-
چاق کردن
لغتنامه دهخدا
چاق کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فربه کردن . فربی کردن . تسمین . || سالم کردن . تندرست کردن . معالجه کردن . درمان کردن . شفا دادن . خوب کردن . درست و تیار کردن . || قلیان و چپق و سیگار و غیره چاق کردن . قلیان تنباکو را آماده کردن . آب و تنباکو و آتش ...