کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قوشچی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قوشچی
/qušči/
معنی
نگهبان قوش؛ میرشکار؛ بازدار.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
falconer
-
جستوجوی دقیق
-
قوشچی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [ترکی] [قدیمی] qušči نگهبان قوش؛ میرشکار؛ بازدار.
-
قوشچی
لغتنامه دهخدا
قوشچی . (اِخ ) دهی است از دهستان انزل بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه ، سکنه ٔ آن 270 تن . آب آن از چشمه و قنات . محصول آن غلات ، توتون ، چغندر، بادام و کشمش . شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا جوراب بافی است . راه ارابه رو و دبستان وژاندارمری دارد. (...
-
قوشچی
لغتنامه دهخدا
قوشچی . (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ شاهین دژ شهرستان مراغه ، سکنه ٔآن 15 تن . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و کرچک . شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا جوراب بافی است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
قوشچی
لغتنامه دهخدا
قوشچی . (اِخ ) دهی است جزء بخش شهریار شهرستان تهران ، سکنه ٔ آن 88 تن . آب آن از رودخانه ٔکرج . محصول آن غلات ، بنشن ، چغندر قند و صیفی و شغل اهالی آنجا زراعت است . در زمستان از ایل عرب میش مست در این ده ساکن هستند. تپه خرابه ای به نام جمشیدگلی وراه ...
-
قوشچی
لغتنامه دهخدا
قوشچی . (اِخ ) نام یکی از دههای بارفروش مازندران . (ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 159).
-
قوشچی
لغتنامه دهخدا
قوشچی . (ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) نگاهدار قوش . (ناظم الاطباء). کسی که نگهبان پرندگان شکاری است .(فرهنگ نظام ). میرشکار. (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
-
واژههای مشابه
-
علاءالدین قوشچی
لغتنامه دهخدا
علأالدین قوشچی . [ ع َ ئُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) علی ابن محمد سمرقندی ، معروف به ملاعلی قوشچی ، و گاهی او را فاضل قوشچی نیز گویند. وی از مشاهیر علمای عامه و متکلم و ریاضی است . در سمرقند اغلب علوم متداوله را فراگرفت و هیئت و ریاضیات را از قاضی زاده ٔ روم...
-
علی قوشچی
لغتنامه دهخدا
علی قوشچی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) (ملا...) ابن محمد سمرقندی . وی علاوه بر کتبی که از او ذکر شده است مترجم برهان الکفایه ٔ علی بکری نیز میباشد. رجوع به علاءالدین قوشچی و علی بکری (ابن محمد شریف ...) شود.
-
فاضل قوشچی
لغتنامه دهخدا
فاضل قوشچی . [ ض ِ ل ِ ] (اِخ ) رجوع به قوشچی شود.
-
علی قوشچی
لغتنامه دهخدا
علی قوشچی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) (امیر...) وی از بزرگان دربار سلطان محمد خدابنده اولجایتو بود و پس از آنکه محمد خدابنده خراسان را آرام کرد و عازم دارالملک تبریز شد، این امیرعلی قوشچی از جمله همراهان وی بود. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 192 و 218 و ت...
-
قاضی قوشچی
لغتنامه دهخدا
قاضی قوشچی . (اِخ ) دهی است ازدهستان نجف آباد شهرستان بیجار. در 25000گزی خاور شهر بیجار و کنار شوسه ٔ بیجار به سنندج و در تپه ماهورواقع و سردسیر است . 270 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، لبنیات و شغل اهالی زارعت و گله داری و صنایع دستی ...
-
قوشچی سمرقندی
لغتنامه دهخدا
قوشچی سمرقندی . [ س َ م َ ق َ ] (اِخ ) علی بن محمد، ملقب به علاءالدین و معروف به ملاعلی قوشچی که گاهی او را فاضل قوشچی نیز گویند. از مشاهیر علمای عامه و محققان است . وی نخست در سمرقند اغلب علوم متداول را فراگرفت و سپس به کرمان رفت و پس از تکمیل تحصیل...
-
قوشچی باشی
لغتنامه دهخدا
قوشچی باشی . (اِخ ) دهی است از دهستان بیونیج بخش کرند شهرستان شاه آباد، سکنه ٔ آن 160 تن . آب آن از چشمه . محصول آن غلات ، حبوب ، لبنیات ، توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
قوشچی گری
لغتنامه دهخدا
قوشچی گری . [ گ َ ] (حامص مرکب ) شغل و منصب قوشچی . نگهبانی قوشهای شکاری . (فرهنگ فارسی معین ).