کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قوسین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قوسین
لغتنامه دهخدا
قوسین . [ ق َ س َ ] (اِخ ) ذوالقوسین . نام شمشیر حسان بن حصن . (منتهی الارب ).
-
قوسین
لغتنامه دهخدا
قوسین . [ق َ س َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ قوس در حالت نصبی و جری . (منتهی الارب ) : ثم دنا فتدلی . فکان قاب قوسین اءَو اءَدنی ؛ یعنی دو کمان عربی یا بقدر دو گز. (منتهی الارب ) (فرهنگ نظام ).
-
واژههای مشابه
-
قَوْسَيْنِ
فرهنگ واژگان قرآن
دو کمان - دو ذراع (ذراع:دست آدمي از نوک انگشتان تا آرنج است که در قديم آن را مقياس طول ميگرفتند.هر ذرع پنجاه تا هفتاد سانتيمتر است )
-
ابن قوسین
لغتنامه دهخدا
ابن قوسین . [ اِ ن ُ ؟ ] (اِخ ) طبیبی یهودی الأصل که سپس مسلمانی گرفته و کتابی به نام مقالة فی الرد علی الیهود نوشته است .
-
قاب قوسین
فرهنگ فارسی معین
(بِ قَ سَ) [ ع . ] (اِمر.) 1 - مقدار دو کمان . 2 - کنایه از: قرب و نزدیکی .
-
قاب قوسین
لغتنامه دهخدا
قاب قوسین . [ ب ِ ق َ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مقدار دو کمان . (غیاث اللغه ) (آنندراج ). بقدر دو کمان و بعضی گفته اند قاب مابین مقبض و سیة است و هر کمانی را دو قاب است . مأخوذ از آیه ٔ قرآن کریم : فکان قاب قوسین او ادنی . (قرآن 9/53). در اصطلا...
-
جستوجو در متن
-
پرانتز
واژگان مترادف و متضاد
قوسین، کمانک، هلالین
-
قباقوسین
لغتنامه دهخدا
قباقوسین . [ ق َ ق َ س َ ] (ع ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قاب قوسین . (ناظم الاطباء). رجوع به قاب قوسین شود.
-
پرانتز
لغتنامه دهخدا
پرانتز. [ پ َ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) قوسین . هلالین . و آن دو نیم دائره است که جمله ٔ معترضه در میان آن دو نهند و صورت آن چنین است : (). و رجوع به پارانتز شود.
-
پارانتز
لغتنامه دهخدا
پارانتز. [ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) جمله ٔ معترضه . || و علامت جمله ٔ معترضه در کتابت و آن دو قوس است در دو طرف جمله (). هلالین . قوسین .
-
قاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] qāb ۱. مقدار؛ اندازه.۲. نیمهای از کمان مابین قبضه و گوشۀ آن.〈 قاب قوسین: [قدیمی]۱. مقدار دو کمان.۲. [مجاز] قرب الهی؛ نزدیکی به خداوند: ◻︎ به قاب قوسین آن را بَرَد خدای که او / سبک شمارد در چشم خویش وحشت غار (ابوحنیفه: شاعرا...
-
نسابه
لغتنامه دهخدا
نسابه . [ ن َس ْ سا ب َ / ب ِ ] (از ع ، ص ، اِ) نَسّابة. مرد نسب دان . عالم به علم انساب : ای سید بارگاه کونین نسابه ٔ شهر قاب قوسین .نظامی (لیلی و مجنون ص 9).
-
او ادنی
لغتنامه دهخدا
او ادنی . [ اَ اَ نا ] (ع ق مرکب ) یا نزدیک تر. یا آنکه نزدیک تر : فکان قاب قوسین او ادنی (قرآن 9/53).حریف خاص او ادنی محمد کز پی جاهش سرآهنگان کونین اند سرهنگان درگاهش .خاقانی .