کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قوسان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قوسان
لغتنامه دهخدا
قوسان . [ ق َ ] (اِخ )دهی است نزدیک واسط. (منتهی الارب ). برخی از شاعران عرب در شعر خود از آن یاد کنند. (از معجم البلدان ). قوسان یا قوران ، شهری وسط است [ از شهرهای عراق عرب ] و قرب صد پاره ده از توابع آن ، حقوق دیوانش نه تومان و چهارهزار دینار است ...
-
قوسان
لغتنامه دهخدا
قوسان . [ ق ُوْ ] (اِخ ) ناحیه ای است از اعمال واسط. (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
زاقف
لغتنامه دهخدا
زاقف . [ ق ِ ] (اِخ ) قریه ای است درنواحی نیل . (از معجم البلدان ). قریه ای است از نواحی رود نیل جزء عمل قوسان . (از مراصد الاطلاع چ بریل ).
-
سان
لغتنامه دهخدا
سان . (اِ) سنگی بود که بدان کارد و شمشیر و امثال آن را تیز نمایند و آن را فسان نیر نامند. (جهانگیری ) (صحاح الفرس ). سنگی بود که با آن کارد تیز کنند و بتازی آن را مسین گویند. (اوبهی ). آن سنگ که بدان تیغ و خنجر و کارد و امثال آن تیز کنند وآن را فسان ...