کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قوزک، قوزک پا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
قوزک، قوزک پا
لهجه و گویش تهرانی
برجستگی مچ:بر قوزک پاش لعنت=نوعی نفرین
-
جستوجو در متن
-
ankles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مچ پا، قوزک، قوزک پا
-
tarsi
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تارسی، قوزک پا، استخوان قوزک پا
-
tarsus
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تارسوس، قوزک پا، استخوان قوزک پا
-
کاحل
دیکشنری عربی به فارسی
قوزک , قوزک پا
-
auriculas
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قوزک پا
-
carpogenic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قوزک پا
-
بژول
واژگان مترادف و متضاد
کعب، قوزک پا
-
tarsals
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترسال ها، استخوان قوزک پا
-
anklebones
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مچ پا، کعب، استخوان قوزک
-
cylinder cast, leg cylinder cast
گچ استوانهای پا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] گچی از بالای ران تا قوزک که زانو را صاف نگه دارد اما قوزک امکان حرکت داشته باشد
-
پژول
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.) 1 - استخوان بین دو قوزک پا. 2 - پستان زنان .
-
heel region, regio calcanea, calcaneal region
ناحیۀ پاشنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ناحیهای از پا در پشت قوزک
-
کوزک
لغتنامه دهخدا
کوزک . [ زَ ] (اِ مصغر) کعب پا باشد. (فرهنگ سروری ). قوزک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : موسی چهل گز بود و عصای چهل گز بود و چهل گز برجست و عصا بر کوزک پای او توانست زد. (ترجمه ٔ تفسیر طبری ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به قوزک شود.