کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قورت کلا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قورت کلا
لغتنامه دهخدا
قورت کلا. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان درود بخش مرکزی شهرستان ساری ،سکنه ٔ آن 160 تن . آب آن از رودخانه ٔ تجن و چشمه . محصول آن برنج ، غلات ، پنبه ، صیفی و شغل اهالی زراعت است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
واژههای مشابه
-
قورت و قورت
فرهنگ گنجواژه
صدای نوشیدن.
-
یالی قورت
لغتنامه دهخدا
یالی قورت . (اِخ ) دهی است از بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع در 3000 گزی جنوب باختری قره آغاج و 238 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
قورت انداختن
فرهنگ فارسی معین
(اَ تَ)(مص ل .) (عا.) لاف زدن ، ادعا کردن .
-
قورت دادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .)بلعیدن .
-
قورت انداختن
لغتنامه دهخدا
قورت انداختن . [ اَ ت َ ] (مص مرکب ) قورت رفتن . بخود بالیدن . خودستایی کردن .
-
قورت دادن
لغتنامه دهخدا
قورت دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، فروبردن . بلعیدن . رجوع به قورت شود.
-
قورت رفتن
لغتنامه دهخدا
قورت رفتن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) به خود بالیدن . خودستائی کردن . رجوع به قورت انداختن شود.
-
قورت اولدرن
لغتنامه دهخدا
قورت اولدرن . [ اُ دُ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چای باسار بخش پلدشت شهرستان ماکو، سکنه ٔ آن 142 تن . آب آن از رودخانه ٔ زنگمار. محصول آن غلات ، پنبه ، کنجدو برنج . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است . راه ارابه رو دا...
-
قورت باغلو
لغتنامه دهخدا
قورت باغلو. (اِخ ) تیره ای از ایل اینانلو [ از ایلات خمسه ٔ فارس ] . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 86).
-
قورت تپه
لغتنامه دهخدا
قورت تپه . [ ت َپ ْ پ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مشکین باختری بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر (خیاو)، سکنه ٔ آن 378 تن . آب آن از خیاوچائی . محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
قورت تپه
لغتنامه دهخدا
قورت تپه . [ ت َپ ْ پ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یافت بخش هوراند شهرستان اهر، سکنه ٔ آن 347 تن . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و حبوب . شغل اهالی زراعت ، گله داری و صنایع دستی زنان آنجا فرش و گلیم بافی است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران...
-
قورت تپه
لغتنامه دهخدا
قورت تپه . [ ت َپ ْ پ َ] (اِخ ) دهی است از دهستان باراندوزچای بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه ، سکنه ٔ آن 98 تن . آب آن از باراندوزچای . محصول آن غلات ، توتون ، برنج ، چغندر و حبوب و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا جوراب بافی است . راه ارابه رو دارد...
-
قورت تیکان
لغتنامه دهخدا
قورت تیکان . [ ] (اِ) قسمی از درخت گرگ تیغ از درختان جنگلی . رجوع به جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 268 شود.