کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قورباغه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قورباغه
/qurbāqe/
معنی
۱. (زیستشناسی) جانوری از ردۀ دوزیستان با پاهای قوی و پرهدار که در آب تخم میریزد. برخی از انواع آن از بدن خود مایعی رقیق و سمّی جدا میکند. نوزاد بیدستوپای آن دارای سر بزرگ، دُم دراز، و آبشش است؛ غوک؛ وزغ؛ چغز؛ کلا.
۲. (ورزش) نوعی شنا مانند حرکات قورباغه در هنگام شنا کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
چغر، غوک، وزغ
برابر فارسی
غوک
دیکشنری
frog
-
جستوجوی دقیق
-
قورباغه
واژگان مترادف و متضاد
چغر، غوک، وزغ
-
rerailing frog, humpback, car frog, butterfly frog, wrecking frog, greenback, rerailer
قورباغه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ابزاری هدایتکننده از جنس فولاد سخت یا چدن که چرخهای ازخطخارجشدۀ قطار را به روی ریل بازمیگرداند
-
قورباغه
فرهنگ واژههای سره
غوک
-
قورباغه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹غورباغه› qurbāqe ۱. (زیستشناسی) جانوری از ردۀ دوزیستان با پاهای قوی و پرهدار که در آب تخم میریزد. برخی از انواع آن از بدن خود مایعی رقیق و سمّی جدا میکند. نوزاد بیدستوپای آن دارای سر بزرگ، دُم دراز، و آبشش است؛ غوک؛ وزغ؛ چغز؛ کلا....
-
قورباغه
فرهنگ فارسی معین
(غِ)(اِ.) جانور دوزیست از تیرة غوکان ، معمولاً آبزی که دم و گردن ندارد دارای پوست صاف و دست و پای پره دار با جهش سریع .
-
قورباغه
لغتنامه دهخدا
قورباغه . [غ َ / غ ِ ] (ترکی ، اِ) غورباغه . قُرباغه . قُرباقه . قورباغا. قوربغا. قوربغه . جانوری است از رده ٔ ذوحیاتین های بی دم که اندام های خلفیش بقدر کافی طویلند و موجب جهش حیوان در حرکت میباشند و بعلاوه حیوان در آب بوسیله ٔ آنها بخوبی شنا میکند....
-
قورباغه
دیکشنری فارسی به عربی
ضفدع
-
قورباغه
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: qurbâqa طاری: vezaq طامه ای: qurbâqa طرقی: vezaq کشه ای: vezaq نطنزی: qurbâqa
-
قورباغه
واژهنامه آزاد
وَک.
-
واژههای مشابه
-
Hydrocharis
تختِ قورباغه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سردهای آبزی از تختِقورباغهایان با گلهای منظم و برگهای قلبیشکلِ شناور بر سطح آب که گلهای آن دارای سه کاسبرگ و سه گلبرگ و یک تا سه پرچم یا بیشتر و یک مادگی تکحجرهای تحتانی است
-
قورباغه گرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
ضفدع
-
شنای قورباغه
لهجه و گویش تهرانی
شنای قورباغه مانند که ابتدا دست از هم باز میشود بعد پا
-
Hydrocharitaceae
تختِقورباغهایان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] تیرهای از قاشقواشسانانِ آبزی با گلهای سه تا ششقطعهای و مادگی تحتانی و میوۀ پوشینه
-
خاله قور قوری،خاله قورباغه
لهجه و گویش تهرانی
قورباغه بزبان بچه ها