کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قوت و غذا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قوت و غذا
فرهنگ گنجواژه
خوردنی.
-
قوت و غذا
لهجه و گویش تهرانی
خوردنی
-
واژههای مشابه
-
قُوَّت
لهجه و گویش بختیاری
qovvat قوه، زور.
-
staple food
قوت غالب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] غذایی که بهطور معمول در یک جامعه بیش از سایر غذاها مصرف میشود
-
قوت داشتن
لغتنامه دهخدا
قوت داشتن . [ ق ُوْ وَ ت َ] (مص مرکب ) نیرومند بودن . طاقت داشتن : ساعد دل چون نداشت قوت بازوی صبردست غمش درشکست پنجه ٔ نیروی من .سعدی .
-
قوت الدفع
دیکشنری عربی به فارسی
بر انگيزش , انگيزه ناگهاني , تکان دادن , بر انگيختن , انگيزه دادن به
-
قوت الرفع
دیکشنری عربی به فارسی
شيوه بکار بردن اهرم , کار اهرم , دستگاه اهرمي , وسيله نفوذ , نيرو , قدرت نفوذ(در امري)
-
قوت گیری
دیکشنری فارسی به عربی
تغذية
-
قوت دادن
دیکشنری فارسی به عربی
انتعاش
-
خدا قوت!
لهجه و گویش تهرانی
خسته نباشی
-
قُوَت زانو
لهجه و گویش تهرانی
توان حرکت
-
قوت غالب
لهجه و گویش تهرانی
غذایی که بیشتر میخورند
-
قوت قلب
واژهنامه آزاد
امیدواری
-
بی قوت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اضعف , افقر