کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قوأی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قوأی
لغتنامه دهخدا
قوأی . [ آ ] (ع ن تف ) مؤنث اقوی . (ناظم الاطباء). قوی تر. نیرومندتر.
-
واژههای مشابه
-
قوای
فرهنگ واژههای سره
نیروها
-
کمی تمایل در قوای جنسی
دیکشنری فارسی به عربی
برودة جنسية
-
قواى سه گانه (مقننه ومجریه و قضائیه)
دیکشنری فارسی به عربی
السلطات الثلاث
-
جستوجو در متن
-
سر و مغز
فرهنگ گنجواژه
قوای مغزی.
-
بریه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به برّ) [عربی: برّیـَّة] [قدیمی] barriy[y]e مربوط به بَرّ: قوای بریه.
-
امیرنظام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'amirnezām در دورۀ قاجاریه، عنوان فرماندهِ کل قوای نظامی.
-
frigidity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرماخوردگی، سردی، انجماد، کمی تمایل در قوای جنسی
-
برودة جنسية
دیکشنری عربی به فارسی
سردي , انجماد , کمي تمايل در قواي جنسي
-
السلطات الثلاث
دیکشنری عربی به فارسی
قواى سه گانه (مقننه ومجريه و قضائيه)
-
حواس
واژگان مترادف و متضاد
۱. قوای مدرکه، حسها ۲. ذهن ۳. توجه، دقت، تمرکز
-
امپریالیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: impérialisme] (سیاسی) 'amper[i]yālism سیاست مبتنی بر توسعه و بسط نفوذ و تجاوز قوای یک کشور بر کشورهای دیگر.
-
سَقَنقور
لهجه و گویش تهرانی
ماهی دست و پا دار دریای عمان که برای قوای جنسی میخورند