کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قوانس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قوانس
لغتنامه دهخدا
قوانس . [ ق َ ن ِ ] (ع اِ) ج ِ قَونَس . (ناظم الاطباء). رجوع به قونس شود. || اسم سنگدان است که برومی کیلان و به یونانی شعر سمعون نامند. (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به قوانص شود.
-
واژههای همآوا
-
غوانس
لغتنامه دهخدا
غوانس . [ ] (اِخ ) یکی ازاطبای یونان قدیم است که در زمان فترت میان مینس و برمانیدس دو طبیب معروف از اطبای هشتگانه مشهور، زندگانی میکرده است . رجوع به عیون الانباء ج 1 ص 22 شود.
-
قوانص
لغتنامه دهخدا
قوانص . [ ق َ ن ِ ] (ع اِ) سنگدان . (فهرست مخزن الادویه ). ج ِ قانصة، بمعنی روده و اندرون مرغ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ابن بیطار) (ناظم الاطباء). رجوع به قانصة و قوانس شود. || قوانص طیور؛ مرغان شکاری و از این است حدیث فتخرج النار علیهم قوا...
-
جستوجو در متن
-
قوانص
لغتنامه دهخدا
قوانص . [ ق َ ن ِ ] (ع اِ) سنگدان . (فهرست مخزن الادویه ). ج ِ قانصة، بمعنی روده و اندرون مرغ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ابن بیطار) (ناظم الاطباء). رجوع به قانصة و قوانس شود. || قوانص طیور؛ مرغان شکاری و از این است حدیث فتخرج النار علیهم قوا...