کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قوافز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قوافز
لغتنامه دهخدا
قوافز. [ ق َ ف ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قافز. غوکان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || اسبان تیزرو که وقت دویدن برجهند. (آنندراج ). رجوع به قافز شود.
-
جستوجو در متن
-
قافزة
لغتنامه دهخدا
قافزة. [ ف ِ زَ ] (ع ص ) مؤنث قافز. جهنده . (منتهی الارب ): خیل قافزة؛ اسبان تیزرو که وقت دویدن برجهند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). خیل قوافز نیز گویند. (منتهی الارب ).