کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قوا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قوا
/qovā/
معنی
۱. = قوه
۲. (نظامی) [مجاز] نیروهای نظامی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. نیرو
۲. توانایی، توان، قوه
برابر فارسی
نیروها
دیکشنری
forces
-
جستوجوی دقیق
-
قوا
واژگان مترادف و متضاد
۱. نیرو ۲. توانایی، توان، قوه
-
قوا
فرهنگ واژههای سره
نیروها
-
قوا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قوی، جمعِ قُوَة] qovā ۱. = قوه۲. (نظامی) [مجاز] نیروهای نظامی.
-
قوا
فرهنگ فارسی معین
(قُ وا) [ ع . قوی ] (اِ.) جِ قوه ؛ نیروها، قوت ها.
-
قوا
لغتنامه دهخدا
قوا. [ ق ُ ] (ع اِ) قوتها. توانائیها. زورها. (ناظم الاطباء). قُوی ̍ : این سطرهای چین که ز پیری بروی ماست هریک جداجدا خط معزولی قواست . صائب .- قوای حیوانی ؛ آنکه از دل منبعث شود و مختص به حیوان باشدچون حرکت قلب و نبض و قوتی که حافظ حیات است و قوت که...
-
واژههای مشابه
-
قُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
حفظ کنید - نگاهدارید (از مصدر وقايه است ، و وقايه به معناي حفظ کردن چيزي است از هر خطري که به آن صدمه بزند ، و برايش مضر باشد)
-
قُوا
لهجه و گویش بختیاری
qovâ کت، قَبا qovâm-e kerdom gordam>:کتم را پوشیدم> .
-
تجدید قوا
دیکشنری فارسی به عربی
استراحة
-
chief in command intention
نیت فرماندهی کل قوا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] هدف فرماندهی کل قوای یک کشور با توجه به راهکاری معین برای دفاع که بر مبنای آن ستاد نیروهای مسلح طرحریزی دفاعی میکند
-
تحلیل رفتن قوا
دیکشنری فارسی به عربی
اصرف
-
واژههای همآوا
-
غوآ
لغتنامه دهخدا
غوآ. (اِخ ) تلفظ ترکی گوآ . رجوع به گوآ و قاموس الاعلام ترکی شود.
-
قوع
لغتنامه دهخدا
قوع . [ ق َ ] (ع اِ) جای خشک کردن خرما و گندم و جز آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جای هموار که در آن خرما و گندم و جز آن خشک کنند. (ناظم الاطباء). ج ، اقواع . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (مص ) برجستن گشن بر ماده . قیاع . (منتهی الارب...
-
قُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
حفظ کنید - نگاهدارید (از مصدر وقايه است ، و وقايه به معناي حفظ کردن چيزي است از هر خطري که به آن صدمه بزند ، و برايش مضر باشد)