کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قهرمان ژیمناستیک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قهرمان ژیمناستیک
دیکشنری فارسی به عربی
رياضي
-
واژههای مشابه
-
champion, champ
قهرمان 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] برندۀ مقام اول یا جایزۀ اول مسابقات که این مقام را با غلبه بر رقیبان حاضر در مسابقات یا با شکست دادن مدافع عنوان قهرمانی یا با به دست آوردن بیشترین امتیاز در مجموع رقابتها به دست میآورد
-
hero, heroine
قهرمان 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] 1. شخصیت اصلی سوگنامههای یونان باستان و دورۀ کلاسیک که کموبیش از صفاتی چون دلاوری، اشرافزادگی، زیبایی، جوانی و آشنایی با آداب عاشقی برخوردار است 2. شخصیت اصلی نمایش یا فیلم
-
protagonist
قهرمان اصلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] شخصیت اصلی نمایش در آثار کلاسیک یونان که همراه با ضدقهرمان در بطن کنش و کشمکش قرار دارد
-
قهرمان کردن
لغتنامه دهخدا
قهرمان کردن . [ ق َ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فرمانروا کردن . || کارفرما کردن . || پهلوان شناختن . || نگهبان کردن . محافظ و مراقب ساختن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
قهرمان آباد
لغتنامه دهخدا
قهرمان آباد. [ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میلانلو بخش شیروان شهرستان قوچان ، سکنه ٔ آن 81 تن . آب آن از قنات . محصول آن غلات ، پنبه و توتون است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
چم قهرمان
لغتنامه دهخدا
چم قهرمان . [ چ َ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان سماق بخش چگنی شهرستان خرم آباد که در 9 هزارگزی جنوب باختری سراب دوره و 7 هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ فرعی خرم آباد به کوهدشت واقع است . کوهستانی و معتدل است و 60 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ کشکان . محصول...
-
قهرمان وار
دیکشنری فارسی به عربی
بطولي
-
قهرمان ورزش
دیکشنری فارسی به عربی
رياضي
-
قهرمان دوسرعت
دیکشنری فارسی به عربی
عداء
-
قهرمان ملی
دیکشنری فارسی به عربی
البطل الوطني
-
نایب قهرمان
لهجه و گویش تهرانی
مقام دوم
-
ابر قهرمان
واژهنامه آزاد
قهرمان برتر، فوق قهرمان.
-
tragic flaw
نقطهضعف قهرمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] نقصی در شخصیت قهرمانِ اصلی سوگنامه که سرانجام باعث سقوط و تباهی او میشود