کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قهرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قهرة
لغتنامه دهخدا
قهرة. [ ق َ هَِ رَ ] (ع ص ) کم گوشت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد): فخذ قهرة؛ ران کم گوشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
قهرة
لغتنامه دهخدا
قهرة. [ ق ُ رَ ] (ع اِمص ) اضطرار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). اخذته قُهْرَةً؛ ای اضطراراً. (اقرب الموارد). قوت و زور. (ناظم الاطباء).
-
قهرة
لغتنامه دهخدا
قهرة. [ ق ُ هََ رَ ] (ع ص ) سوزن کلان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || زن بدکار و بدعمل و نابکار. (ناظم الاطباء). شریره : امراة قهرة؛ ای شریرة. (اقرب الموارد). ج ، قُهَرات . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
قهره
لغتنامه دهخدا
قهره . [ ق ُ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مهران بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان ، سکنه ٔ آن 1300 تن . آب آن از قنات و چشمه . محصول آن غلات دیمی ، لبنیات ، انگور، صیفی و شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری است . این ده در دو محل بفاصله ٔ 2500 گز واقع شده و ق...
-
جستوجو در متن
-
قهرات
لغتنامه دهخدا
قهرات . [ ق ُ هََ ] (ع ص ، اِ)ج ِ قُهَرة. (اقرب الموارد). رجوع به آن کلمه شود.
-
هوه
لغتنامه دهخدا
هوه . [ هََ وِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، کنار راه قهره به ایوج ، دارای 199 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
بان
لغتنامه دهخدا
بان . (اِخ ) دهی است جزء دهستان قهره کهریز بخش سربند شهرستان اراک که در 40 هزارگزی شمال خاور آستانه و 2 هزارگزی راه عمومی واقع است . ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر و دارای 449 تن سکنه . آب آنجا از قنات و رودخانه تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات و چغن...
-
بازنه
لغتنامه دهخدا
بازنه . [ ن ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان قهره کهریزبخش سربند شهرستان اراک که در 20 هزارگزی شمال خاورآستانه و 12 هزارگزی راه عمومی در کوهستان قرار دارد. سرزمینی است سردسیر با 1597 تن جمعیت . آبش از قنات و رودخانه ٔ هفته ، محصولش غلات ، انگور، چغندرقن...
-
غصب
لغتنامه دهخدا
غصب . [ غ َ ] (ع مص ) به ستم گرفتن . مغصوب ، نعت از آن است . (منتهی الارب ). به ستم گرفتن چیزی را از کسی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). به ستم بستدن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). به ستم ستدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (مجمل اللغة). گرفت...