کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قهبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قهبة
لغتنامه دهخدا
قهبة. [ ق َ هَِ ب َ ] (ع ص ) سپید که بر وی تیرگی باشد. (منتهی الارب ). رجوع به قَهب شود. || کوه بزرگ و گویند دراز. || شتر کهنسال . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قهب شود.
-
قهبة
لغتنامه دهخدا
قهبة. [ ق َب َ ] (ع ص ) مؤنث قهب بمعنی سپید که بر وی تیرگی باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به قهب شود.
-
قهبة
لغتنامه دهخدا
قهبة. [ ق ُ ب َ ] (ع اِمص ) سپیدی مایل به تیرگی . و قال الاصمعی غبرة الی سواد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قَهبة و قهب شود.
-
واژههای همآوا
-
قحبه
واژگان مترادف و متضاد
جلب، خودفروش، روسپی، غردل، فاحشه، لچن، لکاته، معروفه، هرجایی
-
قحبه
فرهنگ فارسی معین
(قَ بَ یا بِ) [ ع . قحبة ] (ص .) زن بدکار، روسپی .
-
قحبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: قحبَة، جمع: قِحاب] qahbe زن بدکاره؛ روسپی.