کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قنطر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قنطر
معنی
(قِ طِ) [ ع . ] (اِ.)1 - بلا، سختی . 2 - فاخته .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
۱. بلا، سختی، محنت
۲. فاخته
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قنطر
واژگان مترادف و متضاد
۱. بلا، سختی، محنت ۲. فاخته
-
قنطر
فرهنگ فارسی معین
(قِ طِ) [ ع . ] (اِ.)1 - بلا، سختی . 2 - فاخته .
-
قنطر
لغتنامه دهخدا
قنطر. [ ق ِطِ ] (ع اِ) سختی و بلا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). داهیه . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به قنطیر شود. || مرغی است مایل بسیاهی که بانگ کند و دبسی نیز خوانند آنرا. (منتهی الارب )(اقرب الموارد) (آنندراج ). فاخته . (ناظم ...
-
واژههای همآوا
-
قنتر
لغتنامه دهخدا
قنتر. [ ق َ ت َ ] (ع ِ ص ) کوتاه بالا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). قصیر. (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
قنطیر
لغتنامه دهخدا
قنطیر. [ ق ِ ] (ع اِ) سختی و بلا. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قِنطِر شود.
-
دبسی
لغتنامه دهخدا
دبسی . [ دُ سی ی ] (ع اِ) مرغی است مایل به سیاهی که بانگ کند. قنطیر. (یادداشت مؤلف ). موسیجه . (لغتنامه ٔ اسدی ذیل موسیجه ) (دستور اللغه ) (زمخشری ) (دهار) (منتهی الارب ). موسیجه و هرچه بدو ماند. ج ، دباسی . (مهذب الاسماء). شفنین بری است به لغت عراق...