کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قنذعة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قنذعة
لغتنامه دهخدا
قنذعة. [ ق ُ ذُ ع َ ] (ع اِ) موی گرداگرد سر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قنزعة. (اقرب الموارد). رجوع به قنزعه شود. ج ، قَناذِع . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
غنذاة
لغتنامه دهخدا
غنذاة. [ غ َ ] (ع مص ) برآغالیدن و برانگیختن . (منتهی الارب ). واداشتن و تحریک کردن . اغراء. (اقرب الموارد).
-
غنظاة
لغتنامه دهخدا
غنظاة. [ غ َ] (ع مص ) عیوب کسی را آشکارا گفتن و سخن زشت و فحش شنوانیدن او را. (از اقرب الموارد). عَنظاة. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). در منتهی الارب آمده : غنظی به غنظظة بالفتح ... قلبت احدی الظائین الفاً - انتهی .
-
قنزعة
لغتنامه دهخدا
قنزعة. [ ق َ زَ ع َ ] (ع مص ) گریختن یکی از دو مرغ بعد از جنگ کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گویند: قنزع الدیک ؛ اذا اقتتل الدیکان فهرب احدهما. (منتهی الارب ).گویند این لغتی است عامیانه و صحیح آن قوزعة است . (از اقرب الموارد).
-
قنزعة
لغتنامه دهخدا
قنزعة. [ ق َزَ ع َ ] (ع اِ) قُنزُعَة است در همه ٔ معانی آن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قُنْزُعَة شود.
-
قنزعة
لغتنامه دهخدا
قنزعة. [ ق ِ زِ ع َ ] (ع اِ) قُنزَعَة است در همه ٔ معانی آن . (اقرب الموارد). رجوع به قنزعة شود.
-
قنزعة
لغتنامه دهخدا
قنزعة. [ ق ُ زُ ع َ ] (ع اِ) موی گرداگرد سر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ج ، قنازع و قنزعات . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قنذعة شود. (از اقرب الموارد). رجوع به قنذعة شود. || توک موی که بر سر کودکان گذارند یا موهای بلند برآمده و دراز. ||...
-
جستوجو در متن
-
قناذع
لغتنامه دهخدا
قناذع . [ ق َ ذِ ] (ع اِ) ج ِ قُنذُعَه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). به معنی موی گرداگرد سر. (آنندراج ). رجوع به قنذعة شود. || بلاها. || سخن زشت و فحش . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
قنزعة
لغتنامه دهخدا
قنزعة. [ ق ُ زُ ع َ ] (ع اِ) موی گرداگرد سر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ج ، قنازع و قنزعات . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قنذعة شود. (از اقرب الموارد). رجوع به قنذعة شود. || توک موی که بر سر کودکان گذارند یا موهای بلند برآمده و دراز. ||...