کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قندک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قندک
لغتنامه دهخدا
قندک . [ ق َ دَ ] (اِ) چراغ کم فروغی که عیاران دارند. (آنندراج ) (بهار عجم ) : بزودی قندک عیاری برافروزند که در این سردابه بوی نفسی و نشان کسی هست . (ظهیرای تفرشی ). || قسمی سیب کوچک و نرم و سپید و معطر و پیش رس . (یادداشت مؤلف ).
-
قندک
لغتنامه دهخدا
قندک . [ ق َ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایین جام بخش تربت جام شهرستان مشهد، واقع در 27هزارگزی جنوب خاوری تربت جام و 3هزارگزی شمال شوسه ٔ نظامی تربت جام به جنت آباد. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 208 تن است . آب آن از قنات...
-
جستوجو در متن
-
honeydew melon
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خربزه عسل، خربوزه قندک
-
ویره
لغتنامه دهخدا
ویره . [ ] (اِخ ) دهی است جزءبخش شهریار شهرستان تهران . در جلگه واقع و معتدل است . سکنه ٔ آن 247 تن و آب آن از قنات و محصول آن غلات ،صیفی ، چغندرقند، باغات سیب قندک و شغل اهالی زراعت است . راه مالرو دارد و از طریق علیشاه عوض و قاسم آباد میتوان ماشین ...
-
مزرعه ٔ سلیمانبگی
لغتنامه دهخدا
مزرعه ٔ سلیمانبگی . [ م َ رَ ع َ ی ِ س ُ ل َ مام ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است جزء بخش شهریار شهرستان تهران ، واقع در 12هزارگزی جنوب خاور علیشاه عوض و6هزارگزی شمال راه آهن تهران به رباط کریم در جلگه واقع است با 165 تن سکنه . آبش از قنات ، محصول عمده غلات ، ...
-
تیغال
لغتنامه دهخدا
تیغال . (اِ) آشیان جانوران را گویند و به این معنی به جای حرف ثالث (غ )«خای » نقطه دار هم به نظر آمده است . (برهان ) (آنندراج ). آشیان جانوران . (ناظم الاطباء). || چیزی است دوایی ، شبیه به نمک و همچو ترنجبین بر خار می بندد و بعضی گویند آشیان کرمی است ...
-
شکرتیغال
لغتنامه دهخدا
شکرتیغال . [ ش َ ک َ ] (اِ مرکب ) غلاف حیوانی شبیه به مگس که در بوته ٔ انزروت از لعاب خود مانند کرم ابریشم می تند و در آن می میرد و آنرا در طب مانند داروهای صدری استعمال میکنند. (ناظم الاطباء) (ازتحفه ٔ حکیم مؤمن ). پیله ای که حشره ٔ خزوکک بر روی ان...
-
ک
لغتنامه دهخدا
ک . (حرف ) حرف بیست و پنجم از الفبای فارسی و بیست و دوم از حروف هجای عرب و یازدهم از حروف ابجد و نام آن کاف است . و در حساب جُمَّل آن را بیست گیرند و برای تشخیص از کاف پارسی یا «گ » آن را کاف تازی و کاف عربی گویند، و آن از حروف مصمته و مائیه و هم از ...