کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قنبرعلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قنبرعلی
لغتنامه دهخدا
قنبرعلی . [ قَم ْ ب َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کولیوند بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد، واقع در 30هزارگزی شمال باختری الشتر و 2هزارگزی باختر شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاهان . موقع آن دامنه و سردسیر است . سکنه ٔ آن 180 تن است . آب آن از چشمه ها و محص...
-
قنبرعلی
لغتنامه دهخدا
قنبرعلی . [ قَم ْ ب َ ع َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان قمرود بخش مرکزی شهرستان قم ، واقع در 25هزارگزی شمال خاوری قم . موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 230 تن است . آب آن از دو رشته قنات و محصول آن غلات ، صیفی ، لبنیات و شغل اهالی زرا...
-
واژههای مشابه
-
کلاته قنبرعلی
لغتنامه دهخدا
کلاته قنبرعلی . [ ک َ ت ِ قَم ْ ب َ ع َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیزکی است که در بخش حومه ٔ شهرستان مشهد واقع است و 144 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
تام قنبرعلی
لغتنامه دهخدا
تام قنبرعلی . [ ق َ ب َ ع َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کندگلی بخش سرخس شهرستان مشهد است و در دوازده هزارگزی باختر سرخس و یازده هزارگزی شمال شوسه ٔ عمومی مشهد به سرخس واقع است . جلگه ٔ گرمسیر است و 830 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و پنبه و ...
-
جستوجو در متن
-
حسن
لغتنامه دهخدا
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن قنبرعلی زنجانی (1256 - 1340 هَ . ق .) ابن محمدحسن . او راست : «تبیان البیان ». (ذریعه ج 3 ص 332).
-
صفا
لغتنامه دهخدا
صفا. [ ص َ ] (اِخ ) (حاج میرزا...) ملقب به قنبرعلی شاه از مردم مازندران . تولد وی به سال 1212 و وفات او به سال 1291 هَ . ق . بوده است و در تکیه ٔ صفائیه جنب کوه طبرک ری مدفون است . (از سعدی تا جامی ص 402). و رجوع به طرایق الحقایق ج 2 ص 107 شود.
-
خدای داد ترکمان
لغتنامه دهخدا
خدای داد ترکمان . [ خ ُ دِ ت ُ ک َ ] (اِخ ) وی یکی از سرداران ظهیرالدین بابر است و چون در جنگ بین ظهیرالدین بابر و سلطان اوزبک خان شیبانی هزیمت بر قشون بابر افتاد و از قشون بغیر از «ده دوازده نفر در موکب عالی کس نماند و سهام اصحاب ظلم و ظلام به اعلام...
-
سروش اصفهانی
لغتنامه دهخدا
سروش اصفهانی . [ س ُ ش ِ اِ ف َ ](اِخ ) (1228 - 1285 هَ . ق .) میرزا محمدعلی خان بن قنبرعلی اصفهانی سدهی . شرح احوال وی مجملاً در مجمعالفصحاء و گنج شایگان و حدیقةالشعراء و سایر تذکره های عهد قاجاریه مندرج است . ولی هیچ کدام از مآخذ مذکور متعرض این نک...