کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قمیص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پیرهن
واژگان مترادف و متضاد
پیراهن، جامه، قمیص
-
قمص
لغتنامه دهخدا
قمص . [ ق ُ م ُ ] (ع اِ) ج ِ قمیص . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قمیص شود.
-
اقمصة
لغتنامه دهخدا
اقمصة. [ اَ م ِ ص َ ] (ع اِ) ج ِ قمیص . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پیراهن ها. رجوع به قمیص شود.
-
cambric
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کامبریک، نوعی پارچه کتانی ظریف، قمیص
-
شوی
لغتنامه دهخدا
شوی . [ ش َ ] (اِ) پیراهن است و به عربی قمیص گویند. (برهان ). شبی . رجوع به شبی شود.
-
ابیر
لغتنامه دهخدا
ابیر. [ اَ] (اِ) بلغت زند و پازند پیراهن و قمیص . (برهان ).
-
مرقوع
لغتنامه دهخدا
مرقوع . [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از رقع. رجوع به رقع شود.- قمیص مرقوع ؛ پیراهن وصله کرده : قال أزهر رأیت عمربن عبدالعزیز یخطب الناس و علیه قمیص مرقوع . (تاریخ الخلفاء سیوطی ص 190).
-
گلاله
فرهنگ نامها
(تلفظ: golāle) (= کُلاله) مو و کاکل مجعد و پیچیده ، نوعی پیراهن که در عربی قمیص است . ← کُلاله .
-
جامه
واژگان مترادف و متضاد
۱. پوشش، پوشیدنی، پوشاک، پیراهن، پیرهن، ثوب، حله، دثار، رخت، قمیص، لباس، ملبوس ۲. جام، صراحی
-
سربال
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ ع . ] (اِ.) 1 - پیراهن ، قمیص . 2 - پوشاک ، جامه ؛ ج . سرابیل .
-
گلاله
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ معر. ] (اِ.) 1 - بالشچه ای که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید. 2 - شاماکچه که زیر جامه و زره پوشند. 3 - پیراهن ، قمیص .
-
ذنذن
لغتنامه دهخدا
ذنذن . [ ذِ ذِ یا ذُ ذُ ] (ع اِ) عطف جامه و دامن قمیص ، اسفل ثوب . ج ، ذناذن .
-
سنبلانی
لغتنامه دهخدا
سنبلانی . [ سُم ْ ب ُ ] (ع ص ) قمیص سنبلانی .پیراهن دراز و فراخ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
لفاعة
لغتنامه دهخدا
لفاعة. [ ل ِ ع َ ] (ع اِ) تأنیث لفاع . || جامه پاره ای که بر قمیص زیاده کنند. (منتهی الارب ). لفیعة.
-
مردع
لغتنامه دهخدا
مردع . [ م ُ رَدْدَ ] (ع ص ) قمیص مردع ؛ آن که در وی اثر بوی خوش باشد. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از متن اللغة).