کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قمیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قمیان
لغتنامه دهخدا
قمیان . [ ق ُم ْ می یا ] (اِخ ) تثنیه ٔ قمی . و در اصطلاح محقق فیض در کتاب وافی عبارتند از احمدبن ادریس و محمدبن ابی الصهبان . (ریحانة الادب ).
-
واژههای همآوا
-
غمیان
لغتنامه دهخدا
غمیان . [ غ َ م َ ] (ع اِ) مثنای غَمی ̍ یا غَمی ً. (منتهی الارب ). رجوع به غَمی ً شود.
-
غمیان
لغتنامه دهخدا
غمیان . [ غ َ م َ ] (ع اِمص ) ضعف . بیهوشی . (دزی ج 2 ص 228).
-
جستوجو در متن
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن آدم بن عبداﷲبن سعد اشعری . نجاشی در رجال خود گوید: از وجوه قمیان و ثقت بود. او راست کتابی ، و آنرا علی بن احمد از محمدبن حسن بوسایطی از او روایت کند. شرح حال وی در قسمت اول خلاصةالاقوال و رجال ابن داود و دیگر کتب رجال یاد ...
-
ریدن
لغتنامه دهخدا
ریدن . [ دَ ] (مص ) به قضای حاجت رفتن و تغوط کردن . (ناظم الاطباء). غایط کردن ؛ ای ثفل غذا از راه معین بیرون آمدن . (غیاث اللغات ). برادر شاشیدن . (آنندراج ). تخلیه ٔ شکم کردن . بیرون ریختن فضولات شکم از راه مقعد. تغوط کردن . (فرهنگ فارسی معین ) : از...