کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قماشیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قماشیر
/qamāšir/
معنی
= کماشیر
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قماشیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: کماشیر] (زیستشناسی) [قدیمی] qamāšir = کماشیر
-
قماشیر
لغتنامه دهخدا
قماشیر. [ ق َ ] (معرب ، اِ) معرب کماشیر است . صمغ کرفس کوهی باشد. بول را براند و حیض آورد. (آنندراج ) (برهان ). آن صمغی باشد هندی مانند جاوشیر و بعضی گویند طلی است زبان گز شبیه جاوشیر. (از بحر الجواهر). و رجوع به فهرست مخزن الادویه شود.
-
جستوجو در متن
-
قماشیره
لغتنامه دهخدا
قماشیره . [ ق َ رَ ] (معرب ، اِ) کماشیر است . (فهرست مخزن الادویة). رجوع به قماشیر شود.
-
کماشیر
لغتنامه دهخدا
کماشیر. [ ک ُ ] (اِ) صمغی باشد مانند جاوشیر و آن صمغ کرفس کوهی است ، بول را براند و حیض آورد و در مسهلات نیز بکار برند. (برهان ) (آنندراج ). صمغ کرفس کوهی که شبیه به جاوشیر است . (ناظم الاطباء). معرب آن قماشیر. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). کناشیر. گاو شی...
-
شیر
لغتنامه دهخدا
شیر. (اِ) حیوانی چارپا و سَبُع و درنده از نوع گربه که به تازی اسد گویند. (ناظم الاطباء). حیوانی است معروف که به عربی اسد گویند. (از آنندراج ) (از انجمن آرا). ژیان ، شرزه ، چیره خران ، برق چنگال از صفات اوست . (آنندراج ). پستانداری عظیم الجثه و قوی از...