کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قماءة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قماءة
لغتنامه دهخدا
قماءة. [ ق َ ءَ ] (ع اِ) جائی که بر آن آفتاب نرسد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گویند جائی که در زمستان آفتاب بدان نتابد. (از اقرب الموارد). || جای فراخی و ارزانی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
قماءة
لغتنامه دهخدا
قماءة. [ ق َ ءَ ] (ع مص ) خوارشدن و حقیر گردیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
قماءة
لغتنامه دهخدا
قماءة. [ ق َ ءَ ] (ع مص ) فربه شدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قُموء و قَماء شود.
-
قماءة
لغتنامه دهخدا
قماءة. [ ق ِ ءَ ] (ع مص ) حقیر و خوار شدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
قماءة
لغتنامه دهخدا
قماءة. [ ق ُ ءَ ] (ع اِ) جای فراخی و ارزانی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قَمْاءَة شود. || (مص ) خوار و حقیر شدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
قماء
لغتنامه دهخدا
قماء. [ ق َم ْءْ ] (ع مص ) خوار شدن و حقیر گردیدن . (منتهی الارب ). رجوع به قَمْاءَة و قَماءَة شود.
-
جا
لغتنامه دهخدا
جا. (اِ) معروف است که مکان و مقام باشد. (برهان ). محل . مَعان . مستقر. موضع: عَثار؛ جای هلاک و بدی . خُنُس ؛ جای آهوان . وَأطَه ؛ جای ژرف از آب و جای بلند و مرتفع. نَجد؛ جای بلند. مندح ، معاث ؛ جای فراخ . اَذین ؛ جائی که بانگ نماز از هر جهت در آنجا ...