کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قلوه کن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قلوه کن
/qolvekan/
معنی
ویژگی پارچه یا جامهای که به میخ یا چیز دیگر گیر کرده و سوراخ شده باشد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قلوه کن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی. فارسی] [عامیانه، مجاز] qolvekan ویژگی پارچه یا جامهای که به میخ یا چیز دیگر گیر کرده و سوراخ شده باشد.
-
واژههای مشابه
-
قلوة
لغتنامه دهخدا
قلوة. [ ق ِل ْ وَ ] (ع ص ) ستور که صاحب خودرا از همه پیش برد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
قُلوه
لهجه و گویش بختیاری
qolva گرد، قلنبه.
-
cobble, roundstone
قلوهسنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] قطعهسنگی نسبتاً گرد به قطر 64 تا 256 میلیمتر
-
cobbly
قلوهسنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] مربوط به قلوهسنگ
-
flank 1
قلوهگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] بخش بدون استخوان و ورقشکل لاشه که بین دنده و ران است
-
قلوه سنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی. فارسی] (زمینشناسی) qolvesang قطعه سنگ کوچک ناتراشیده درشتتر از گردو تا اندازۀ یک سیب.
-
قلوه سنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~ . سَ) (اِمر.) 1 - سنگ های کم و بیش درشت که از ریگ درشت تر ولی از قطعه سنگ کوچک ترند. 2 - قطعه ای سنگ نتراشیده .
-
قلوه سنگ
لغتنامه دهخدا
قلوه سنگ . [ ق ُل ْ وَ / وِ س َ ] (اِ مرکب ) سنگهای صافی نه بزرگ و نه خرد، کمابیش چون گرده ٔ گوسفندی . (یادداشت مؤلف ). سنگ های یک مهره بزرگتر از ریگ . || فلاخن . قلماسنگ . (یادداشت مؤلف ). رجوع به قلماسنگ شود.
-
قلوه سنگ
دیکشنری فارسی به عربی
انقاض
-
قلوه سنگ
لهجه و گویش بختیاری
golva sang قلوه سنگ، سنگ گرد.
-
cobble beach, shingle beach
ساحل قلوهسنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ساحلی باریک که از ریگ و قلوهسنگ و سایر شنهای ساحلی تشکیل شده است و معمولاً به هر دو طرف خشکی و دریا شیب دارد
-
reniform crystals
بلورهای قلوهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] بلورهای شعاعی که تودههای گرد قلوهای میسازند
-
cobblestone
سنگ قلوهسنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] سنگ متشکل از مواد رسوبی و قلوهسنگ