کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قلة
لغتنامه دهخدا
قلة. [ ق ُل ْ ل َ ] (ع اِ) گروه مردم . || خم بزرگ یا سبوی بزرگ یا عام است یا سبوی سفالینه . || کوزه ٔ خرد. و این از اضداد است . ج ، قُلَل و قِلال . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : قبله ٔ خاقانی است قله ٔ می تا شودسوخته چون سیم عقل گشته چو سیماب غم . ...
-
قلة
دیکشنری عربی به فارسی
کمي , کوچکي , خردي , نبودن , نداشتن , احتياج , فقدان , کسري , فاقد بودن , ناقص بودن , کم داشتن
-
قَلَه
لهجه و گویش بختیاری
qa:la قلعه.
-
قُلَّه
لهجه و گویش بختیاری
qolla پسانداز، ذخیره.
-
قُله
لهجه و گویش تهرانی
قلک، جای پس انداز
-
قَله،کُله،قله مرغی،قُلی
لهجه و گویش تهرانی
لانه مرغ
-
cloud top
قلۀ اَبر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] برای هر اَبر یا لایۀ معینی از آن، بالاترین تراز جوّ که در آن ذرات اَبر قابل مشاهده است
-
absorption peak
قلۀ جذب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] طولِموجی که در آن جذب در مادۀ مولکولی خاصی به بیشینه میرسد
-
یدی قله
لغتنامه دهخدا
یدی قله . [ ی ِدْ دی ق ُل ْ ل َ ] (اِخ ) نام محلی به اسلامبول . (یادداشت مؤلف ).
-
قله آباد
لغتنامه دهخدا
قله آباد. [ ق ُ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زاوه بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه ، واقع در 18هزارگزی خاور تربت حیدریه و 3هزارگزی جنوب شوسه ٔ عمومی تربت به باخرز و آن را در محل قلعه آباد نیز میگویند. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است . سکنه ٔ آن 25...
-
قله زو
لغتنامه دهخدا
قله زو. [ ق ُ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کبود گنبد بخش کلات شهرستان دره گز، واقع در 36هزارگزی جنوب باختری کبودگنبد. موقع جغرافیایی آن دامنه و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 1015 تن است . آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری اس...
-
قله کش
لغتنامه دهخدا
قله کش . [ ق َ ل َ ک َ ] (اِخ ) از دههای نور است . رجوع به مازندران و استرآباد رابینو ص 149 شود.
-
قله یخ
دیکشنری فارسی به عربی
رقاقة الثلج
-
قلة کوه
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: nok-e kuh طاری: qolla / tok-e kop(p)a طامه ای: sar-e kuh طرقی: qolla-ye köh کشه ای: nok-e kih نطنزی: qolla
-
قُلَّه کردن
لهجه و گویش بختیاری
qolla kerdan پسانداز کردن، ذخیره کردن.