کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قلم برگرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دست قلم
لغتنامه دهخدا
دست قلم . [ دَ ق َ ل َ ] (ص مرکب ) کتابت کننده و نویسنده . (از ناظم الاطباء).
-
دست قلم
لغتنامه دهخدا
دست قلم . [ دَ ق َ ل َ] (ص مرکب ) مقطوع الید، یعنی دست بریده . (آنندراج ).
-
زبان قلم
لغتنامه دهخدا
زبان قلم . [ زَ ن ِ ق َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوک قلم . که در این شعر به تیغ آخته تشبیه شده : من بدین آخته زبان قلم گفت خواهم ز دوستان قلم . مسعودسعد.|| بیان قلم . زبان کتابت . دلالت کتابت .
-
راست قلم
لغتنامه دهخدا
راست قلم . [ ق َ ل َ ] (ص مرکب ) که قلم راست دارد. که خامه از کجی دور دارد. که جز راست ننویسد.نویسنده ای که محاسب درست و متدین باشد. (از آنندراج ). کاتب و نویسنده ٔ راست و درست نویس ، و محاسب درست حساب . (ناظم الاطباء) : و فرمود تا بهر ولایتی بیتکچی ...
-
سیاه قلم
لغتنامه دهخدا
سیاه قلم . [ ق َ ل َ ] (اِ مرکب ) نوعی از تصویر که بسیاهی کشند و هیچ رنگ آمیزی نداشته باشد و آن اکثر خاصه ٔ فرنگ است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : گشتیم قطعه قطعه گلستان هند راچون گلشن سیاه قلم رنگ و بو نداشت . اشرف (از آنندراج ).|| معشوق ملیح . (غیا...
-
سیه قلم
لغتنامه دهخدا
سیه قلم . [ ی َه ْ ق َ ل َ ] (اِ مرکب ) نقش تصویری که رنگ آمیزی نداشته باشد همین از سیاهی کشیده باشند و بس وزمینش نباتی رنگ باشد یا سفید و آن خاصه ٔ فرنگ است . || معشوق سبزفام . (آنندراج ) : حق را چه تلف شود کرم هادر هند از این سیه قلم ها. درویش واله...
-
صاحب قلم
لغتنامه دهخدا
صاحب قلم . [ ح ِ ق َ ل َ ] (اِخ ) میرزا آقا افشار از مردم ارومیه . خطاطی مشهور است و در نوشتن نستعلیق وحید عصر بود. چند کتاب به خط وی در استانبول چاپ شده است ، از آنجمله کتاب گلستان است که بسال 1291 هَ . ق . نوشته و به چاپ رسیده و درخور تمجید است . (...
-
صاحب قلم
لغتنامه دهخدا
صاحب قلم . [ ح ِ ق َ ل َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) منشی . نویسنده : و مردی بود اصیل ، فاضل ، صاحب قلم و معرفت تمام . (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 93).
-
قلم خودنویس
لغتنامه دهخدا
قلم خودنویس . [ ق َ ل َ خوَدْ / خُدْ ن ِ ] (اِ مرکب ) قلمی که مرکب در میان دارد و بی آنکه آن را بجوهر زنند نویسد. در تهذیب تاریخ ابن عساکر در ترجمه ٔ ابوالعلا صاعدبن حسن بن صاعد آرد: از مخترعات او قلمی آهنین میان تهی بود که آن را از مداد پرمیکرد و یک...
-
قلم دارچین
لغتنامه دهخدا
قلم دارچین . [ ق َ ل َ ] (اِ مرکب ) کنایه از بینی باریک و دل پسند. (یادداشت مؤلف ).
-
قلم دوات
لغتنامه دهخدا
قلم دوات . [ ق َ ل َ دَ] (اِ مرکب ) محبره و اسباب تحریر. (ناظم الاطباء).
-
قلم رسام
لغتنامه دهخدا
قلم رسام . [ ق َ ل َ رَس ْ سا ] (اِ مرکب ) حکاک و منبت کار به روی برنج . (ناظم الاطباء).
-
قلم شیربک
لغتنامه دهخدا
قلم شیربک . [ ق َ ل َ ؟ ] (اِخ ) یکی از طوایف پشتکوه ، از ایلات کرد ایران . ییلاق این ایل گرازان و قشلاق آنها شایق است . (از جغرافیای سیاسی کیهان ).
-
قلم مرادخانی
لغتنامه دهخدا
قلم مرادخانی . [ ق َ ل َ م ُ ] (اِخ ) یکی از طوایف پشتکوه ، از ایلات کرد ایران . ییلاق این ایل زرین آبادو قشلاق آنان ونه است . (از جغرافیای سیاسی کیهان ).
-
قلم بلند
لغتنامه دهخدا
قلم بلند. [ ق َ ل َ ب ُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان بهبهان ، واقع در15هزارگزی جنوب خاوری بهبهان و 10هزارگزی جنوب خاوری شوسه ٔ بهبهان به اهواز. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن گرمسیری و مالاریائی است . این ده 93 تن سکنه دار...