کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قلمموزنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گوش قلم
لغتنامه دهخدا
گوش قلم . [ ش ِ ق َ ل َ ] (اِ مرکب ) تنها و جریده . و این همان است که به اسب و قمچی شهرت دارد. دم قلم . (آنندراج ).
-
slip of the pen, lapsus calami
لغزش قلم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد، روانشناسی] خطای ناخودآگاه در نوشتار
-
Caelum, Cae, Chisel
قلم 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] صورت فلکی کوچک و کمنوری در آسمان جنوبی (southern sky) بین دو صورت فلکی نهر و کبوتر
-
font, typeface
قلم 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] مجموعهای از نویسههای تایپی با طراحی و اندازۀ مشخص
-
styling 2
قلمآرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نقشونگار تزیینی که با قلم ترسیم پدید آمده است
-
brushability
قلمخوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] قابلیت مادۀ پوششی برای آنکه بتوان با قلممو آن را بر شیء موردنظر زد
-
brushout
قلمکشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] زدن پوشرنگ بهصورت آزمایشی بر سطحی کوچک
-
brush 3
قلممو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] ابزاری که سر آن از دستهموی طبیعی یا مصنوعی ساخته شده است و بیشتر برای زدن مواد پوششی از آن استفاده میکنند
-
light pen
قلمِ نوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] افزارهای ورودی با آشکارساز حساس به نور، برای انتخاب نقشکهای روی پردۀ نمایش
-
فاق قلم
لغتنامه دهخدا
فاق قلم . [ ق ِق َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به فاق شود.
-
هفت قلم
لغتنامه دهخدا
هفت قلم . [ هََ ق َ ل َ ] (اِ مرکب ) هفت نوع شیوه ٔ کتابت خط فارسی است که نامهای آنها بدین قرار است : ثلث ، محقق ، توقیع، ریحان ، رقاع ، نسخ ، و تعلیق . (از برهان ). اقلام معروف قدیم شش قلم است که عبارتند از: ثلث ، ریحان ، نسخ ، رقاع ، تعلیق ، و غبار...
-
هم قلم
لغتنامه دهخدا
هم قلم . [ هََ ق َ ل َ ] (ص مرکب ) شریک و انباز در کتابت . (آنندراج ) : دو هم جنس دیرینه ٔ هم قلم نباید فرستاد یک جا به هم .سعدی .تا به وصف چشم شوخش نامه ای انشا کنندهم قلم گشتند نرگسها به صحن بوستان . شفیع اثر.مرا بر جرم ناحق دلفریبی متهم داردکه در ...
-
یک قلم
لغتنامه دهخدا
یک قلم . [ ی َ / ی ِ ق َ ل َ ](ص مرکب ، ق مرکب ) نوشته هایی که به یک قلم و به یک شیوه نوشته شده باشد. (ناظم الاطباء). || کنایه از تمام و مجموع . (از آنندراج ). همه . بالکل . (غیاث ). همگی . جملگی . تماماً. (ناظم الاطباء) : بس که فکرم یک قلم گردید صرف...
-
brush mark
ردِ قلم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] پستیوبلندیهای کوچک بر سطح پوشرنگ که ناشی از حرکت قلممو است
-
سیاه قلم
فرهنگ فارسی معین
(قَ لَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) نوعی نقاشی که در آن فقط با قلم و مرکب سیاه یا مداد کار شده باشد.