کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قلع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
tin sweat
هراش قلع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] دانههای قلع بر روی سطح قطعۀ ریختگی برنزی ناشی از جدانشینی معکوس
-
رصاص قلع
لغتنامه دهخدا
رصاص قلع. [ رَ ص ِ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رصاص قلعی . رصاص ابیض . رصاص . رجوع به اختیارات بدیعی و الجماهر ص 245، و رصاص و قلع شود.
-
ورق قلع
دیکشنری فارسی به عربی
رقائق المعدن
-
قلع کردن
دیکشنری فارسی به عربی
يرقة
-
electrotinning
قلعآبکاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] آبکاری یک ماده با قلع
-
قلع و قمع کردن
لغتنامه دهخدا
قلع و قمع کردن . [ ق َع ُ ق َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ریشه کن کردن . برانداختن .
-
ترکیب قلع وسرب
دیکشنری فارسی به عربی
بيوتر
-
قَلع و قَمع
فرهنگ گنجواژه
تار و مار کردن.
-
واژههای همآوا
-
غلا
واژگان مترادف و متضاد
غل، قحط، قحطی، گرانی، گرسنگی
-
غلا
لغتنامه دهخدا
غلا.[ غ َ ] (ع اِمص ) قحطی و گرانی نرخ غله و دیگر مأکولات . (ناظم الاطباء). رجوع به غلاء شود : فضلای عصر در ذکر آن غلا منظومات بسیار گفتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 هَ . ق . ص 330). و عاقبةالامر در قلعه غلا و قحط و وبا ظاهر گشت . (جامع التواریخ ر...
-
قلا
لغتنامه دهخدا
قلا. [ ] (اِخ ) نام کوهی است . (فهرست ولف ) (فرهنگ شاهنامه ) : شبانان کوه قلا را بخواندوز آن شاهزاده سخنها براند.فردوسی .
-
قلا
لغتنامه دهخدا
قلا. [ ق َ ] (علامت اختصاری ) (اصطلاح تجوید) علامت خاصی است از «قیل لا وقف »، و این در موردی است که بعضی قاریان معتقد به وصل و بعضی قایل به وقف باشند. (یادداشت مؤلف ).
-
قلا
لغتنامه دهخدا
قلا. [ ق ُ ] (اِ) رجوع به ناقلا شود.
-
قلا
لغتنامه دهخدا
قلا. [ق َ ] (ترکی ، اِ) فلاخن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (حاشیه ٔ برهان چ معین از فرهنگ نظام از فرهنگ اظفری ).