کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قلتبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قلتبان
/qaltabān/
معنی
= غلتَبان
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
جاکش، دیوث، قرمساق، قواد
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قلتبان
واژگان مترادف و متضاد
جاکش، دیوث، قرمساق، قواد
-
قلتبان
فرهنگ فارسی معین
(قَ) (ص .) دیوث ، بی غیرت .
-
قلتبان
لغتنامه دهخدا
قلتبان . [ ق َ ت َ ] (اِ) سنگی باشد کوتاه و آن را به شکل استوانه تراشند یعنی مدور طولانی و بر پشتهای بام غلطانند تا پشت بام سخت و محکم گردد . (برهان ). || (ص ) بی غیرت و دیوث یعنی کسی که بر احوال قبیح زن خود واقف گردد و چشم پوشی نماید، و این مجاز است...
-
قلتبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [؟] [قدیمی] qaltabān = غلتَبان
-
واژههای همآوا
-
غلتبان
لغتنامه دهخدا
غلتبان . [ غ َ ] (اِ مرکب ) سنگی باشد مدور و طولانی یعنی به شکل استوانه زیاده بر نیم گز، و آن را بر پشتهای بامی که نو میپوشند غلطانند تا محکم شود و باران فرودنیاید . (برهان قاطع). سنگی گرد و دراز که بر پشتهای بام غلطانند تا برف و باران و نم فرونیاید ...
-
غلطبان
لغتنامه دهخدا
غلطبان . [ غ َ ] (ص ) غلتبان . قلتبان . رجوع به غلتبان و قلتبان شود : اندر میان هردو تن ای غلطبان بچه اندک تفاوت است برابر همیکنم .سوزنی .
-
غلتبان
فرهنگ فارسی معین
(غَ لْ تَ) 1 - (اِ.) سنگی به شکل استوانه که آن را روی بام های کاهگلی می غلتاندند تا کاهگل سفت شود. 2 - (ص .) مردی که آلت دست زنش باشد.
-
قلطبان
لغتنامه دهخدا
قلطبان . [ ق َ طَ ] (ع ص ) مرد بی رشک . || آنکه در حق زن خود غیرت ندارد. || مرد زن جلب . (منتهی الارب ). قلتبان . رجوع به قلتبان شود.
-
غلتبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) qaltbān = غلتک
-
غلتبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹غرتبان، قلتبان، قلطبان، کلتبان، قرتبان، قرطبان› qaltabān دیوث؛ زنبهمزد.
-
جستوجو در متن
-
قلتبوس
لغتنامه دهخدا
قلتبوس . [ ق َ ] (ص ) قلتبان است ، و مردم بی دیانت را نیز گویند. (آنندراج ). رجوع به قلتبان شود.
-
قلته
لغتنامه دهخدا
قلته . [ ق َ ت َ / ت ِ ] (ص ) به معنی دوم قلتبان است که دیوث و قواده باشد. (برهان ). قلته = قرته = قلتبان . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). و رجوع به قلتبان شود.
-
قرت
فرهنگ فارسی معین
(قَ) (ص . اِ.) دیوث ، قلتبان .