کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قلة کوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قلة کوه
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: nok-e kuh طاری: qolla / tok-e kop(p)a طامه ای: sar-e kuh طرقی: qolla-ye köh کشه ای: nok-e kih نطنزی: qolla
-
واژههای مشابه
-
قله
واژگان مترادف و متضاد
۱. اوج، چکاد، ذروه، ستیغ، راس، سر، سرکوه، فراز، فرق، کله، نوک ۲. سبو، کوزه ≠ دامنه
-
قله
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] ← اوج
-
قله
فرهنگ واژههای سره
چکاد
-
قله
فرهنگ فارسی معین
(قُ لَّ) (اِ.) اسبی که رنگش به زردی مایل باشد.
-
قله
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) سبوی بزرگ .
-
قله
لغتنامه دهخدا
قله . [ ق َ ل َه ْ ] (ع مص ) چرکین اندام و زرد شدن آن و داغ داغ شدن پوست از بسیاری ادرفن . || سیاه شدن اندام یا برکنده شدن پوست ازسختی و خشکی . و فعل آن از سمع است . (منتهی الارب ).
-
قله
لغتنامه دهخدا
قله . [ ق ُ ل َ ] (اِ) نوعی از انگور. || اسبی که رنگش به زردی مایل باشد. (برهان ).
-
قله
لغتنامه دهخدا
قله . [ ق ُل ْ ل َ ] (اِ) نوعی از رنگهای اسب . (آنندراج ) (بهار عجم ) : کمیت قله نژاد آنکه داغ جم داردسبک درآر بمیدان و گرم گردانش . خواجه سلمان (از آنندراج ) (بهار عجم ).رجوع به قُلَه شود.
-
قله
دیکشنری فارسی به عربی
ذروة , ربوة , قمة , نقطة
-
قَلَه
لهجه و گویش بختیاری
qa:la قلعه.
-
قُلَّه
لهجه و گویش بختیاری
qolla پسانداز، ذخیره.
-
قُله
لهجه و گویش تهرانی
قلک، جای پس انداز
-
قَله،کُله،قله مرغی،قُلی
لهجه و گویش تهرانی
لانه مرغ