کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قلب شناس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قلب شناس
/qalbšenās/
معنی
۱. آنکه زر و سیم ناسره را بشناسد.
۲. آنکه باطل را از حق تمیز دهد.
۳. کسی که مردم ریاکار را تشخیص دهد: ◻︎ گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ / یا رب این قلبشناسی ز که آموخته بود (حافظ: ۲۲۶).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قلب شناس
لغتنامه دهخدا
قلب شناس . [ ق َ ش ِ ] (نف مرکب ) آنکس که سیم و زر قلب را شناسد. ممیز زری که در میانه ٔ آن مس یا روی بود. (آنندراج ). || که حق را از باطل تمیز دهد. که ریاکار را بشناسد.
-
قلب شناس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] qalbšenās ۱. آنکه زر و سیم ناسره را بشناسد.۲. آنکه باطل را از حق تمیز دهد.۳. کسی که مردم ریاکار را تشخیص دهد: ◻︎ گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ / یا رب این قلبشناسی ز که آموخته بود (حافظ: ۲۲۶).
-
واژههای مشابه
-
قَلْبٌ
فرهنگ واژگان قرآن
قلب ( قلب در قرآن مرکز ادراک انسان شناخته می شود و به تازگی تحقیقات علمی نیز نشان داده است در اطراف بدن هر انسانی یک میدان الکترو مغناطیسی به مرکزیت قلب وجود دارد و ادراکات انسان از قلب سرچشمه گرفته وسپس فلب پیامها را به مغز با همان میدان الکترومغنا...
-
نوار قلب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ← الکتروقلبنگاره
-
Regulus
قَلبُالاَسَد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] پرنورترین ستارۀ صورت فلکی اسد از قدر 1/4
-
Antares
قلبالعقرب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] پرنورترین ستارۀ صورت فلکی عقرب از قدر 1/5 که رنگ سرخ آن خیرهکننده است
-
cardioplegia
قلبفلجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] قطع ناگهانی ضربان ماهیچۀ قلب
-
artificial heart
قلب مصنوعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی پزشکی] نوعی پمپ مکانیکی که بهجای قلب آسیبدیده بهصورت موقت یا دائم به کار میرود
-
قلب مصنوعی
فرهنگ واژههای سره
دل واره
-
phonocardiograph
آوانگار قلب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] افزارهای برای آوانگاری قلب دارای تجهیزاتی برای شنیدن و ثبت صدای قلب
-
phonocardiography
آوانگاری قلب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] نمایش تصویری و ترسیمی صداهای طبیعی و غیرطبیعی قلب
-
vectorcardiography
بُردارنگاری قلب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] ثبت و نمایش لحظهبهلحظۀ بُردار نیروهای پیشران الکتریکی در طی چرخۀ کامل قلب، با استفاده از نوساننما (osciloscope)
-
پژوانگارۀ قلب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ← پژواکنگارۀ قلب
-
پژوانگاری قلب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ← پژواکنگاری قلب