کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قلال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قلال
/qelāl/
معنی
= قله
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قلال
لغتنامه دهخدا
قلال . [ ق َ ] (ع ص ) اندک . (منتهی الارب ). قلیل . ج ، قُلُل . (اقرب الموارد). رجوع به قُلال شود.
-
قلال
لغتنامه دهخدا
قلال . [ ق ِ ] (ع اِ) چوب برپای کرده جهت واریج انگور. (منتهی الارب ). الخشب المنصوبة للتعریش . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قلة شود. || ج ِ قُلّة. (اقرب الموارد).
-
قلال
لغتنامه دهخدا
قلال . [ ق ُ ] (ع ص ) کم و اندک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). قلیل . (اقرب الموارد). ج ، قُلُل . (اقرب الموارد). رجوع به قَلال شود.
-
قلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ قلَّة] [قدیمی] qelāl = قله
-
واژههای همآوا
-
غلال
لغتنامه دهخدا
غلال . [ غ ِ ] (ع اِ) ج ِ غَلَّة. (اقرب الموارد). رجوع به غلة شود : بلخ از کثرت غلال و انواع ارتفاع از بقاع دیگر مرتفعتر بود. (جهانگشای جوینی ).
-
غلال
لغتنامه دهخدا
غلال . [ غ ُ ] (ع اِ) ج ِ غَلیل . (منتهی الارب ). رجوع به غلیل شود.
-
قلعل
لغتنامه دهخدا
قلعل . [ ق ُ ع َ ] (اِ) نام کبوترباز. (آنندراج از غیاث اللغات ).
-
غلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ غَلَّة] [قدیمی] qelāl = غَله
-
جستوجو در متن
-
قلل
لغتنامه دهخدا
قلل . [ ق ُ ل ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قَلال به معنی قلیل . رجوع به قلال شود. || ج ِ قُلال به معنی قلیل . رجوع به قلال شود. || ج ِ قلیل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قلیل شود. || قلل من الناس ؛ مردم متفرق از یک قبیله یا از قبایل شتی و چون بعد از...
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن قلال . علی بن عبداﷲبن طیب جزائری ، ملقّب به زین الدین و مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن قلال . رجوع به علی جزائری (ابن عبداﷲبن طیب ...) شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن طیب جزائری ، ملقّب به زین الدین و مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن قلال . رجوع به علی جزائری شود.
-
تلال
لغتنامه دهخدا
تلال . [ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ تل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). توده ٔ خاک و توده ٔ ریگ و پشته . (آنندراج ) : در فصل ربیع کلاله ٔ لاله از قلال جبال و یفاع تلال او چون قندیل عقیقین از صوامع رهابین تابان . (سندبادنامه ص 120).
-
علی جزائری
لغتنامه دهخدا
علی جزائری . [ ع َ ی ِ ج َ ءِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن طیب جزائری ، ملقّب به زین الدین مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن قلال . وی ساکن مصر بود. او راست : جلال الابصار فی القراآت ، که در سال 668 هَ . ق . آن را تألیف کرد. (از معجم المؤلفین بنقل از طبقات ...