کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قلاب 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
mousing hook
قلاب ضامندار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] قلابی که به ضامنی فلزی مجهز است و کار دهانهبند را انجام میدهد
-
lift crane
جرثقیل قلابدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی، حملونقل ریلی] نوعی جرثقیل مجهز به قلاب که از آن برای عملیات تخلیه و بارگیری استفاده میشود
-
hook echo
پژواک قلابشکل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] پژواکی به شکل چنگک بر روی صفحۀ رادار که از بازتابندگی زیاد امواج در طی کشیده شدن بارش به درون مارپیچ میانچرخند به وجود میآید
-
draft gear carrier
ضربهگیر قلاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] میراگر سامانۀ کشش
-
body hook length
طول قلاب بدنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] طول لبۀ بدنه در تاخوردگیهای درز
-
cover hook length, end hook lengh
طول قلاب در
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] طول لبۀ در در موازات تاخوردگیهای درز
-
قلاب، صلابه، سلابه
لهجه و گویش تهرانی
چارمیخ
-
جستوجو در متن
-
دروند
فرهنگ فارسی معین
(دَ وَ) (اِمر.) چنگک ، قلاب .
-
نشپیل
فرهنگ فارسی معین
(نَ یا نِ) (اِ.) 1 - دام . 2 - چنگک ، قلاب ، قلاب ماهی گیری .
-
چفت
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) زنجیر در اتاق ، قلاب پشت در.
-
شست
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) قلاب و تور ماهیگیری ، دام ، کمند.
-
curl 2
خمه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] لبۀ در که به داخل خم میشود و در تشکیل درز، نقش قلاب را دارد
-
mousing 2
دهانهبندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] نوعی همبندی که در آن با یک رشته سیم یا طناب نازک سر قلاب را به بدنۀ آن میبندند تا از درآمدن ناخواستۀ آویز از قلاب در حین کار یا جابهجایی جلوگیری شود
-
کژه
فرهنگ فارسی معین
(کَ ژَ یا ژِ) (اِ.) = کژک . کجک : 1 - قلاب عموماً (مخصوصاً قلاب قنارة قصابان که بر آن گوشت آویزند). 2 - گوشت پاره ای که در ابتدای حلق محاذی بیخ زبان آویخته ؛ لهاة .
-
غجیطة
لغتنامه دهخدا
غجیطة. [ غ ُ طَ ] (ع اِ) بندی که دو طرف آن قلاب آهنی دارد. واکسیل بند. || بند و طناب . (دریانوردی ). (دزی ج 2).