کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قلابی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قلابی
/qollābi/
معنی
تقلبی؛ ساختگی؛ بدل؛ ناسره.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بدل، بدلی، تقلبی، جعلی، ساختگی، قلب، مصنوعی، مصنوع
۲. شهروا ≠ اصلی
دیکشنری
bogus, bum, charlatan, false, mendacious, phoney, phony, pseudo, quack, shoddy, spurious, tinny
-
جستوجوی دقیق
-
قلابی
واژگان مترادف و متضاد
۱. بدل، بدلی، تقلبی، جعلی، ساختگی، قلب، مصنوعی، مصنوع ۲. شهروا ≠ اصلی
-
قلابی
فرهنگ فارسی معین
(قُ لّ) (ص نسب .) 1 - تقلبی . 2 - مکار، حقه باز.
-
قلابی
لغتنامه دهخدا
قلابی . [ ق ُل ْ لا ] (ص ) مصنوع . مُزَوَّر. قلب . ساختگی .بدل . عملی . || پول قلب . (ناظم الاطباء). ناسره . || مردم دغاباز. (ناظم الاطباء). مجازاً هر مکار و دغل را گویند. (آنندراج ) : مژه بر هم بهشت را دیدم دور ازین زاهدان قلابی . طالب آملی (از آنند...
-
قلابی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] qollābi تقلبی؛ ساختگی؛ بدل؛ ناسره.
-
واژههای همآوا
-
غلابی
لغتنامه دهخدا
غلابی . [ غ َ ] (اِخ ) محمدبن زکریابن دینار غلابی ، مکنی به ابوعبداﷲ. اویکی از روات سیر و احداث و مغازی و غیر آن بود. وی ثقه و صادق است . او راست : کتاب مقتل الحسین بن علی ، کتاب وقعه ٔ صفین ، کتاب الجمل ، کتاب الحرة، کتب مقتل امیرالمؤمنین ، کتاب ال...
-
غلابی
لغتنامه دهخدا
غلابی . [ غ َل ْ لا / غ َ ] (اِخ ) عبداﷲبن معاذبن نشیط غلابی بصری . اواز بصریان روایت کند و هشام بن یوسف قاضی صنعاء از وی روایت دارد. رجوع به انساب سمعانی ورق 413ب شود.
-
غلابی
لغتنامه دهخدا
غلابی . [ غ َل ْ لا بی ی ] (ص نسبی ) منسوب است به غلاب که نام والد خالدبن غلاب بصری است . (از انساب سمعانی ورق 413 ب ).
-
غلابی
لغتنامه دهخدا
غلابی .[ غ َل ْ لا / غ َ ] (اِخ ) احوص بن مفضل بن غسان بن فضل بن معاویةبن عمروبن خالدبن غلاب غلابی ، مکنی به ابوامیه . وی منسوب به غلاب است که نام زنی است و این زن مادر خالدبن حارث بود. ابوامیه از اهل بغداد بود. از پدرش کتاب تاریخ او را روایت کرد، و ...
-
جستوجو در متن
-
باسمهای
لهجه و گویش تهرانی
قلابی
-
faked
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جعلی، ساخته، چیز قلابی
-
quackish
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فریبنده، قلابی
-
سر کاری
لهجه و گویش تهرانی
کار قلابی
-
غلاغها سیا میپوشند
لهجه و گویش تهرانی
عزاداری قلابی