کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قفور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قفور
لغتنامه دهخدا
قفور. [ ] (اِ) کفری است . (فهرست مخزن الادویة). رجوع به قفورا شود.
-
قفور
لغتنامه دهخدا
قفور. [ ق َف ْ فو ] (اِخ ) کوهی است . (منتهی الارب ).
-
قفور
لغتنامه دهخدا
قفور. [ ق َف ْ فو ] (ع اِ) غلاف شکوفه ٔ خرما. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). قافور. || غلاف خرمای نورسیده .(منتهی الارب ). || گیاهی است که مرغ سنگخوار آن را چرد. (اقرب الموارد). رجوع به قفورا شود.
-
قفور
لغتنامه دهخدا
قفور. [ ق ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قَفْر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قفر شود.
-
واژههای همآوا
-
غفور
فرهنگ نامها
(تلفظ: qafur) (عربی) بخشاینده و آمرزندهی گناهان (خداوند) ، از صفات و نامهای خداوند که قریب نود بار در قرآن کریم آن را یادآور شده است.
-
غفور
واژگان مترادف و متضاد
آمرزگار، آمرزنده، غفار
-
غفور
فرهنگ واژههای سره
بخشایشگر، آمرزگار، بخشاینده
-
غفور
لغتنامه دهخدا
غفور. [ غ َ ] (ع ص ) آمرزگار.ج ، غُفُر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آمرزنده ٔ گناه . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). آمرزنده . (دهار). آمرزنده و پوشنده ٔ گناه . (مهذب الاسماء). غَفّار. عَفُوّ. صفوح .صَفّاح . || (اِخ ) یکی از صفات باری تعالی است ؛ یعنی ساتر ...
-
غفور
لغتنامه دهخدا
غفور. [ غ ُ ] (ع اِ) ج ِ غُفر و غَفر، به معنی بزغاله ٔ کوهی . (از اقرب الموارد). رجوع به غفر شود.
-
غفور
لغتنامه دهخدا
غفور. [ غ ُ ] (ع مص ) به معنی غَفر (مص ) و غفران . (از اقرب الموارد). رجوع به غفر و غفران شود.
-
غفور
فرهنگ فارسی معین
(غَ) [ ع . ] (ص .) از صفات خداوند به معنای آمرزنده .
-
غفور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] qafur ۱. بسیارآمرزنده؛ پوشندۀ گناه؛ آمرزندۀ گناه؛ آمرزگار.۲. (اسم، صفت) از صفات باریتعالی.
-
غَفُورٌ
فرهنگ واژگان قرآن
بسيار آمرزنده - همواره آمرزنده (غفور هم صفت مشبهه است وهم صيغه مبالغه .کلمه عفو به معناي محو اثر است ، و کلمه مغفرت به معناي پوشاندن است )