کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قفوة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قفوة
لغتنامه دهخدا
قفوة. [ ق ِف ْ وَ ] (ع اِ) گناه و بدکاری . (منتهی الارب ). ذنب . (اقرب الموارد). || تهمت . (اقرب الموارد). افترا و دشنام . (منتهی الارب ). نسبت به کسی چیزی گفتن ، در وی باشد یا نباشد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || هو صفوتی و قفوتی ؛ ای خیرتی ؛ یع...
-
واژههای همآوا
-
غفوة
لغتنامه دهخدا
غفوة. [ غ َف ْ وَ ] (ع ، اِ) اسم مرت از غَفْوْ در حالت مصدری .یکبار به خواب شدن یا چرت زدن . (از اقرب الموارد). چرت . خواب سبک . ج ، غَفَوات . (دزی ج 2 ص 219). || یکبار برآمدن چیزی بر آب . (از اقرب الموارد). || پشته ٔ بلند که آب برآن نرود. زُبیَة. (ا...
-
جستوجو در متن
-
برگزیدگی
لغتنامه دهخدا
برگزیدگی . [ ب َ گ ُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) پسندیدگی . (ناظم الاطباء). خیرة [ رَ / ی َ رَ ] . عَمْیة. قُمعة. هَذَب . (از منتهی الارب ): از این حکم بیرون نیست هیچ کس نه ملک مقرب و نه نبی مرسل و نه برگزیده ای بواسطه ٔ برگزیدگی . (تاریخ بیهقی ص 307). قِ...
-
بدکاری
لغتنامه دهخدا
بدکاری . [ ب َ ] (حامص مرکب ) بدکرداری . بدعملی . بدفعلی . بدفعالی . (فرهنگ فارسی معین ): قفوة؛بدکاری . (منتهی الارب ). || شرارت . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). || فسق . فجور.زنا. لواط. (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ).
-
دشنام
لغتنامه دهخدا
دشنام . [ دُ ] (اِ مرکب ) (از: دش = دژ، بد + نام ) لغةً به معنی اسم بد. در پهلوی ، دوشنام ، به معنی با نام بد، شهرت بد. (حاشیه ٔ معین بر برهان ). در اصل دشت نام است ، دُشت به معنی زشت و نام عبارت از القاب و خطاب . (غیاث ). نام زشت و فحش و سرزنش و طعن...
-
گناه
لغتنامه دهخدا
گناه . [ گ ُ ] (اِ) پهلوی ویناس (گناه ، خراب کردن )، ایرانی باستان ظاهراً ویناسه (سانسکریت ویناسه ) [ انقراض ، زوال ]، ارمنی ونَس از ویناس ، شکل جنوب غربی ظاهراً ویناته ، معرب آن جناح ، کردی گوناح و گوناه ، بلوچی گوناس . بزه . جرم .خطا. معصیت . اثم ....