کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قفلشکسته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
cracker 2
قفلشکن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] 1. کسی که بدون اجازه وارد یک سامانۀ رایانهای میشود 2. کسی که بهطور غیرقانونی با شکستن قفل ضدتکثیر به تکثیر نرمافزار میپردازد
-
control lock
قفل فرمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] قفلی سختافزاری که از حرکت سطوح فرمان ممانعت میکند
-
traction lock, starting lock
قفل کشش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] نوعی سامانۀ نظارت یا واپایش اضافی که در شرایط خاص بهطور خودکار از وارد شدن نیروی کشش بر واحدهای کِشنده جلوگیری میکند
-
lock on
قفلگذاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] وضعیت هریک از سامانههای ردیاب یا هدفیابی که بهطور مداوم و خودکار، هدفی را با استفاده از یک یا چند مؤلفه ردیابی میکند
-
central locking, central locking system, power door locks, electric door locks
قفل مرکزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] سامانهای که تمامی درهای خودرو را میتوان با آن از یک نقطه همزمان باز کرد یا بست
-
dead locking
قفل مطلق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] قفلی در سامانۀ علائم که عملکرد آن به هیچ علامت یا شرایط دیگری مشروط نیست
-
approach locking
قفل ورودی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] قفلی که سبب میشود آزادسازی مسیر پس از ابطال آن با تأخیری خواسته صورت گیرد
-
قفل ساز
فرهنگ واژههای سره
چیلانگر
-
زبان قفل
لغتنامه دهخدا
زبان قفل . [ زَ ن ِ ق ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زبانه ٔ قفل : دندانه ٔ کلید در دعویند لیک همچون زبان قفل گه معنی الکنند.سنائی .
-
قفل رومی
لغتنامه دهخدا
قفل رومی . [ ق ُ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نام لحن پانزدهم است از سی لحن باربد. (برهان ) : بلبل همی سراید چون باربدقالوس و قفل رومی و جالینوس . عنصری .نظامی گنجوی در صفت باربد گوید : چو قفل رومی آوردی در آهنگ گشادی قفل گنج از روم و از زنگ . نظامی...
-
قفل وسواس
لغتنامه دهخدا
قفل وسواس . [ ق ُ ل ِ وَس ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تنکه ٔ آهن که حلقه های آهن بر آن نصب کنند و دو میل آهنی که هر دو به هم وصل دارند ازآن حلقه ها درگذرانند و بستن و گشادن آن خالی از اشکالی نیست ، و آن را در عرف هند گورکهردهندها خوانند ولهذا اکثر ج...
-
قفل دار
لغتنامه دهخدا
قفل دار. [ ق ُ ] (نف مرکب ) گنج دار. خزانه دار : به قارونی قفل داران گنج طمع دارم اندازه ٔ دسترنج .نظامی .
-
قفل ساز
لغتنامه دهخدا
قفل ساز. [ ق ُ ] (نف مرکب ) سازنده ٔ قفل . رجوع به قفل شود.
-
قفل سازی
لغتنامه دهخدا
قفل سازی . [ ق ُ ] (حامص مرکب ) عمل قفل ساز. || (اِ مرکب ) محل ساختن قفل . رجوع به قفل شود.
-
قفل کاه
لغتنامه دهخدا
قفل کاه . [ ق ُ ] (اِ مرکب ) نقشه ای از نقشه های قالی است . (یادداشت مؤلف ).