کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قفع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قفع
لغتنامه دهخدا
قفع. [ ق َ ] (ع اِ) سپری است چوبین که مردم در وقت جنگ در پس آن به قلعه درآیند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
قفع
لغتنامه دهخدا
قفع. [ ق َ ] (ع مص ) زدن انگشتان را به انگشت زنه . || بازداشتن کسی را از چیزی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
قفع
لغتنامه دهخدا
قفع. [ ق َ ف َ ] (ع مص ) در هم کشیده شدن گوش و دست و پای و جز آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قفعاء شود. || کوتاه شدن دنب میش . (اقرب الموارد). || (اِمص ) تنگی . (منتهی الارب ). ضیق . (اقرب الموارد). || (اِ) رنج . (منتهی الارب ). نَصَب . ...
-
قفع
لغتنامه دهخدا
قفع. [ ق ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَقْفَع. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به اقفع شود.
-
واژههای همآوا
-
قفا
واژگان مترادف و متضاد
۱. پشت ۲. پی، دنبال ۳. پسسر، پسگردن، پشتگردن ۴. عقب ≠ پیشرو، قبل
-
قفا
فرهنگ فارسی معین
(قَ) [ ع . قفاء ] (اِ.) 1 - پس گردن ، پشت گردن . 2 - پشت . 3 - پی ، دنبال . 4 - عقب .
-
قف ء
لغتنامه دهخدا
قف ء. [ ق َف ْءْ ] (ع مص ) برگردیدن و تباه گشتن گیاه از باریدن باران یا خاک آلود کردن توجبه یا باران گیاه را پس چریدن ستور آن را، و این لغتی است در قفاء. (منتهی الارب ): قَفِئَت الارض قَفْاءً؛ مُطرت و فیها نبت فحمل علیه المطر فافسده او القف ء ان یقع ...
-
قفا
لغتنامه دهخدا
قفا. [ ق َ ] (اِخ ) یا قفاآدم . کوهی است . (منتهی الارب ). رجوع به قفاآدم شود.
-
قفا
لغتنامه دهخدا
قفا. [ ق َ ] (ع اِ) پس گردن . (دهار). پس سر و پس گردن . (منتهی الارب ). مؤخر العنق ، و این مذکر است و گاه مؤنث و گاه به مد آید. ج ِ، اَقْف ، اَقْفیة، اَقفاء، قُفی ّ، قِفی ّ، قَفون . (اقرب الموارد از قاموس ). و در مصباح است که جمع آن بنابر آنکه مذکر...
-
قفا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قفاء، جمع: اَقفاء و اَقفِیَة] [قدیمی] qafā پشت گردن؛ پس سر؛ پس؛ دنبال؛ پشت سر.〈 قفا خوردن: [قدیمی] پسگردنی خوردن.〈 قفا زدن: [قدیمی] پسگردنی زدن.
-
جستوجو در متن
-
اقفع
لغتنامه دهخدا
اقفع. [ اَ ف َ ] (ع ص ) مردی که گوش و پای او برگردیده باشد. (از اقرب الموارد). مرد که انگشتان پای او برگردیده باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انگشتان پای واپس جسته . (تاج المصادر بیهقی ). || مرد همواره سرنگون . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنن...
-
درکشیده
لغتنامه دهخدا
درکشیده . [ دَ ک َ /ک ِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) کشیده . || برآورده . کشیده . ساخته : سطح محوط؛ بامی دیوار درکشیده . (دهار). || برشته درآمده . برشته کشیده : مسمط؛ مروارید به رشته درکشیده . (دهار). || گسترده . پهن کرده . (یادداشت مرحوم دهخدا) : خاک افزو...