کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قفز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قفز
معنی
خراميدن , رقصيدن , جست وخيز کردن , شلنگ انداختن , تاخت رفتن (اسب وغيره) , بجست وخيز دراوردن , جست وخيز وشلنگ تخته , تاخت , حرکت خرامان
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قفز
لغتنامه دهخدا
قفز. [ ] (اِ) نبات کشوث است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و رجوع به قفر شود.
-
قفز
لغتنامه دهخدا
قفز. [ ق َ ] (ع مص ) برجستن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || مردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): قفز فلان ؛ مات . (اقرب الموارد).
-
قفز
لغتنامه دهخدا
قفز. [ ق َ ف َ ] (ع مص ) سپیدشدن دو دست اسب تا مرفق بدون پا. (اقرب الموارد).
-
قفز
دیکشنری عربی به فارسی
خراميدن , رقصيدن , جست وخيز کردن , شلنگ انداختن , تاخت رفتن (اسب وغيره) , بجست وخيز دراوردن , جست وخيز وشلنگ تخته , تاخت , حرکت خرامان
-
جستوجو در متن
-
شلنگ انداختن
دیکشنری فارسی به عربی
قفز
-
تاخت رفتن (اسب وغیره)
دیکشنری فارسی به عربی
قفز
-
بجست وخیز دراوردن
دیکشنری فارسی به عربی
قفز
-
جست وخیز وشلنگ تخته
دیکشنری فارسی به عربی
قفز
-
حرکت خرامان
دیکشنری فارسی به عربی
قفز
-
قفزة
لغتنامه دهخدا
قفزة. [ ق َ زَ ] (ع اِ) یکی قفز. (اقرب الموارد). رجوع به قفز شود.
-
تاخت
دیکشنری فارسی به عربی
رکض , قفز , هجوم
-
جست وخیز کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ثب , سقطة , قفز
-
خرامیدن
دیکشنری فارسی به عربی
طاووس , قفز , مباهاة , مشية
-
کفز
لغتنامه دهخدا
کفز. [ ] (ع مص ) جهیدن . قفز. (از دزی ج 2 ص 477). و رجوع به قفز شود.