کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قعین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قعین
لغتنامه دهخدا
قعین . [ ق ُ ع َ ] (اِخ ) بطنی است از بنی اسد. (منتهی الارب ). قُعَین بن حارث بن ثعلبه ، از دوده ٔ بنی اسد از خزیمه از عدنان . جد جاهلی است . (اعلام زرکلی ج 3 ص 798).
-
واژههای همآوا
-
قاین
لغتنامه دهخدا
قاین . [ ی ِ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی دهستان بیرجند. سر راه شوسه ٔ عمومی مشهد به زاهدان قرار دارد. جلگه ، گرمسیر. سکنه ٔ آن 5007 تن میباشد. یازده قنات این دهکده رامشروب میکند. محصول عمده ٔ آن زعفران ، ارزن ، تریاک ، شلغم و چغندر است . شغل اهالی زراعت ، ...
-
قاین
لغتنامه دهخدا
قاین . [ ی ِ ] (اِخ ) نام پسر حضرت آدم . (منتهی الارب ). رجوع به قایین شود.
-
قاین
لغتنامه دهخدا
قاین . [ ی ِ ] (اِخ ) یکی از بخش های پنجگانه ٔ شهرستان بیرجند. محدود است از طرف شمال به شهرستان گناباد و تربت حیدریه ، از خاور به مرز ایران و افغانستان . از باختر، به شهرستان فردوس . از جنوب به بخش حومه و بخش درمیان . هوای قاینات در فصول چهارگانه متغ...
-
قاین
لغتنامه دهخدا
قاین . [ ی ِ ] (مغولی ، اِ) قائن . برادر شوهر. (آنندراج ). || برادرزن . (آنندراج ).
-
قاین
واژهنامه آزاد
نام شهری است در خراسان. شهرتش به زعفران و زرشک است. مسجدی تاریخی دارد. ناصرخسرو از آن به نیکی یاد کرده. خواجه نصیر سال ها در آن زندگی کرده و کتاب اخلاق ناصری را به حاکم آن تقدیم نموده و همسری قاینی گزید. قاین امیر نشین ایالت قهستان بوده است. مقبره بز...
-
جستوجو در متن
-
قعینی
لغتنامه دهخدا
قعینی . [ ق ُ ع َ ] (ص نسبی )نسبت است به قُعَین . (اللباب ). رجوع به قعین شود.
-
جفر
لغتنامه دهخدا
جفر. [ ج َ ] (اِخ )آبی است مر بنی نصربن قعین را. (از معجم البلدان ).
-
حدیباء
لغتنامه دهخدا
حدیباء. [ ح ُ دَ ] (اِخ ) آبی است بنوجذیمةبن مالک بن نصربن قُعین بن حارث ... را بالای غدیر صلب که کوهی است . (معجم البلدان ).
-
جذیمة
لغتنامه دهخدا
جذیمة. [ ج َ م َ ] (اِخ ) مسجد... در کوفه است ، بنای آن را به جذیمةبن مالک بن نصربن قعین از بنی اسد، نسبت میدهند. (از معجم البلدان ).
-
صامت
لغتنامه دهخدا
صامت . [ م ِ ] (اِخ ) ابن افقم . وی از بنی الصیدأبن عمروبن قعین است و در روز ذی علق ربیعةبن مالک پدر لبید شاعر را کشت . (العقد الفرید ج 3 ص 290).
-
طریف
لغتنامه دهخدا
طریف . [ طَ ] (اِخ ) ابن عمروبن قعین . از طایفه ٔ قیس عیلان و از بطن عدنان . وی جد جاهلیان است و فقعس ومنقذ از نسل وی میباشند. (الاعلام زرکلی ج 2 ص 447).
-
قلیب
لغتنامه دهخدا
قلیب . [ ق ُ ل َی ْ ی ِ ] (اِخ ) آبی است در نجد بالای خربه در دیار بنی اسد و آن از دوده ای از طایفه ٔ بنی اسد است و آنان را بنو نصربن قعین خوانند. (معجم البلدان ). رجوع به قَلیب شود.