کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قعیب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قعیب
لغتنامه دهخدا
قعیب . [ ق َ] (ع ص ) عدد بسیار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
غایب
واژگان مترادف و متضاد
پنهان، مخفی، ناپیدا، نامرعی ≠ حاضر، شاهد
-
غایب
فرهنگ واژههای سره
ناپیدا
-
غایب
لغتنامه دهخدا
غایب . [ ی ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از غیب و غیبت و غیبوبت و غیاب . لغتی در غائب . (منتهی الارب ). ناپدید. ناپیدا. نهان . پنهان ، مقابل حاضر : دادشان دائم و پیوسته مر آبی چو گلاب نشد از جانبشان غایب روزی و شبی . منوچهری .چون پدر ما [ مسعود ] رحمةاﷲ علیه ...
-
غایب
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . غائب ] (اِفا.) 1 - کسی که حضور نداشته باشد.2 - پنهان . 3 - سوم شخص .
-
غایب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: غائِب] qāy(')eb ۱. [مقابلِ حاضر] کسی که حاضر نیست و در جای دیگر است؛ ناپیدا؛ ناپدید؛ دور از نظر.۲. (ادبی) در دستور زبان، شخص سوم.〈 غایب شدن: (مصدر لازم)۱. ناپدید شدن؛ ناپیدا گشتن.۲. پنهان شدن.〈 غایب کردن: (مصدر متعد...