کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قعوص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قعوص
لغتنامه دهخدا
قعوص . [ ق َ ] (ع ص ) گوسپند که بزند دوشنده را و دوشیدن ندهد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
قعوس
لغتنامه دهخدا
قعوس . [ ق َع ْ وَ ] (ع ص ) پیر کهن سال . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
قعص
لغتنامه دهخدا
قعص . [ ق َ ع َ ] (ع مص ) قعاص زده گردیدن گوسپند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گویند: قُعِصَت الشاة قعصاً. (منتهی الارب ). رجوع به قعاص شود. || قَعوص گشتن گوسفند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). گویند: قَعِصَت الشاة؛ صارت قعوصاً. (اقرب الموارد) (منت...