کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قعقاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
قعقاء
لغتنامه دهخدا
قعقاء. [ ق َ ] (ع ص ) آنکه از بندهای پایش آواز برآید وقت رفتن . خرمای خشک . || تن لرزه . || راه دشوار. (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
زید
لغتنامه دهخدا
زید. [ زَ ] (اِخ ) ابن قعقاع القاری . رجوع به ابوجعفر زید... شود.
-
ابوسیف
لغتنامه دهخدا
ابوسیف . [ اَ س َ ] (اِخ ) از روات است و یعقوب بن قعقاع از او روایت کند.
-
ابوحکیم
لغتنامه دهخدا
ابوحکیم . [ اَ ح َ ] (اِخ ) کنانی . جد قعقاع بن حکیم . صحابی است .
-
قعقعانی
لغتنامه دهخدا
قعقعانی . [ ق ُ ق ُ نی ی ] (ع ص ) کسی که در هنگام راه رفتن بندهای پاهایش آواز دهد. (اقرب الموارد). رجوع به قعقاع شود.
-
بحیرا
لغتنامه دهخدا
بحیرا.[ ب َ ] (اِخ ) بروایتی نام زوجه ٔ قعقاع بن ثور است که دختر هانی بوده . (آنندراج ). و رجوع به بحیره شود.
-
جریری
لغتنامه دهخدا
جریری . [ ج َ ] (اِخ ) یحیی بن اسماعیل (منسوب به جریر بجلی ). راوی بودو از عمارةبن قعقاع روایت کرد. (از لباب الانساب ).
-
بحیرة
لغتنامه دهخدا
بحیرة. [ ب َ رَ ] (اِخ ) زوجه ٔ قعقاع بن ثور که دختر هانی بوده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به بحیرا شود. || ناحیه ای در یمامه . (از معجم البلدان ).
-
غمار
لغتنامه دهخدا
غمار. [ غ ِ ] (اِخ ) رودباری است به نجد. (منتهی الارب ). نام وادیی در نجد و گفته اند ذوالغمار نام جایی است . قعقاع بن حریث گوید : تبصر یا ابن مسعودبن قیس بعینک هل تری ظعن القطین خرجن من الغمارمشرقات تمیل بهن ازواج العهون بذمک یا امرأالقیس استقلت رعا...
-
غرقدة
لغتنامه دهخدا
غرقدة. [ غ َ ق َ دَ ] (اِخ ) وی صحبت پیغمبر را دریافته است . طبری در تاریخ خود گوید: هنگامی که مسلمانان همگی از دجله گذشتند مردی از «بارق » به نام غرقده از پشت اسب خود به آب افتاد. قعقاع بن عمرو عنان اسب خود را به سوی او متوجه کرد واز دستش گرفت تا از...
-
جمازی
لغتنامه دهخدا
جمازی . [ ج َم ْ ما زی ی ] (اِخ ) سلیمان بن مسلم بن جماز مقری مدنی از راویان است . وی قرآن را نزد ابوجعفر یزیدبن قعقاع قرائت و حدیث را از سمی روایت کند و از او اسماعیل بن جعفربن ابی کثیر قاری مدنی و برادرش روایت دارد. (از لباب الانساب ).
-
یزید
لغتنامه دهخدا
یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن قعقاع ، مکنی به ابوجعفر. از مشاهیر قراء و بزرگان تابعان بود. از عبداﷲبن عباس و ابوهریره قرائت را آموخت و از عمیدبن عمربن خطاب احادیث شریف روایت کرد. او به سال 132 هَ . ق . درگذشت . (از قاموس الاعلام ترکی ج 6). از تابعان و یکی...
-
اغواث
لغتنامه دهخدا
اغواث . [ ] (اِخ ) یوم ...، یاقوت آرد: وقعه ٔ اول از جنگهای قادسیه را که میان مسلمانان و ایرانیان روی داد، یوم ارماث گویند ووقعه ٔ دوم آن را اغواث و وقعه ٔ سوم آن را عماس گویند و وقعه ٔ چهارم آن را که مسلمانان در آن پیروز شدند، یوم قادسیه گویند ولی م...
-
جراح
لغتنامه دهخدا
جراح . [ ج َرْ را ] (اِخ ) ابن عبدالملک از وزراء امویان بود. مؤلف دستورالوزراء آرد: پوشیده نماند که صاحب جوامع التواریخ جلالی ، قعقاع بن عیسی و جراح بن عبدالملک عبداﷲ و بکیربن شماخ لخمی را در سلک وزرای بنوامیه شمرده اما ذکر نکرده که جماعت مذکور ملاز...