کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قعسری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قعسری
لغتنامه دهخدا
قعسری . [ ق َ س َ ری ی ] (ع ص ) قدیم و دیرینه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || شتر سطبر سخت . (منتهی الارب ). الجمل الضخم الشدید. قِعْسَرّی ̍. || مرد مانده بر پیری . (اقرب الموارد). || (اِ) چوبک که بدان آسیای دستی گردانده شود. (منتهی الارب ) (اقرب...
-
قعسری
لغتنامه دهخدا
قعسری . [ ق ِ س َ ] (اِخ ) نام موضعی است ، و در شعر علقةبن جخوان عنبری از آن یاد شده است . (معجم البلدان ).
-
قعسری
لغتنامه دهخدا
قعسری . [ ق ِ س َرْ را / س َ ری ی ] (ع ص ) قَعْسَری . شترسطبر سخت . (معجم البلدان ). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
جستوجو در متن
-
چوبک
لغتنامه دهخدا
چوبک . [ ب َ ] (اِ مصغر) چوب خرد و کوچک . (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). جبیره و جباره ؛ چوبک هائی که بر استخوان شکسته بندند. کرظة؛ چوبک گوشه ٔ کمان . کظر؛ چوبک گوشه ٔ کمان . قعسری ؛ چوبک که بدان آسیای دستی گردانده شود. (منتهی الار...