کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قعدان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قعدان
لغتنامه دهخدا
قعدان . [ ق ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قَعود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قعود شود.
-
قعدان
لغتنامه دهخدا
قعدان . [ ق ُ ] (ع اِ) ج ِ قُعْدة. (منتهی الارب ). رجوع به قعدة شود.
-
جستوجو در متن
-
قعود
لغتنامه دهخدا
قعود. [ ق َ ] (ع ص ، اِ) شتری که شبان برای حاجات خود نگاه دارد. ج ، اَقْعِده ، قُعُد، قِعْدان ، قَعائد. || شتربچه ٔ از مادر جداشده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). فصیل . || البکر الی ان یثنی . (اقرب الموارد). شتر جوانه که نخست در بار و برنشست آمده ب...
-
قعدة
لغتنامه دهخدا
قعدة. [ ق ُ دَ ] (ع اِ) شتری که راعی برای حاجات خود گرفته باشد. (اقرب الموارد) : پیشم چو ماه قعده ٔ شبرنگ از آن کشندتا خوانم آفتاب جنیبت برِ سخاش . خاقانی .قعده ٔ نقره خنگ روز آمده از جنیبتش ادهم شب فکند سم کندرو از مشمری . خاقانی .|| خر. (اقرب الموا...
-
خازن
لغتنامه دهخدا
خازن . [ زِ ] (اِخ )فیلیپ قعدان . صاحب جریده ٔ الارز با برادرش شیخ فرید آثار ادبی نیکو بجا گذارده است . که از آن جمله اند:1 - العذاری المائسات فی الازجال و الموشحات ، و آن مجموعی است از قطعه شعرها که گویندگان آن اشعار در ضمن آنها ازوزن شعر عربی خارج ...