کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قعاس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قعاس
لغتنامه دهخدا
قعاس . [ ق ِ ] (اِخ ) کوهی است از ذوالرقیبه . (از منتهی الارب ) (از معجم البلدان ).
-
قعاس
لغتنامه دهخدا
قعاس . [ ق ُ ] (ع اِ) بیماریی است که گوسفندان را از بسیارخواری پیدا گردد و بکشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). آن درد که گوسفند را درحال بکشد. (مهذب الاسماء). و در تهذیب و تکمله آمده است که قعاس پیچیدگیی است که بر اثر باد در گردن پیدا آید و اختصاصی ...
-
واژههای همآوا
-
غائص
لغتنامه دهخدا
غائص . [ ءِ ](ع ص ) نعت فاعلی از غوص . آنکه به دریا فروشود. آنکه به آب فروشود. غوطه زننده . (غیاث اللغات ). || ناگاه بر چیزی آینده . (منتهی الارب ). || فرورونده ٔ در آب برای برآوردن لؤلؤ. || فرورونده ٔ در معانی برای دریافتن دقایق آن ، یقال : هو یغو...
-
قاعس
لغتنامه دهخدا
قاعس . [ ع ِ ] (اِخ ) جبال قبله . ابن سکیت گوید: قاعس و مناخ و منزل انقب ، یُؤَدین بطرف ینبع در ساحل (بحر قلزم ) است . (معجم البلدان ).
-
قاعس
لغتنامه دهخدا
قاعس . [ ع ِ ] (ع ص ) نقیض حدب است . گود و فرورفته . ابن اعرابی گوید: اقعس کسی است که پشتش فرورفته و گردنش برگشته است . (معجم البلدان ).
-
قعاث
لغتنامه دهخدا
قعاث . [ ق ُ ] (ع اِ) بیماریی است که در بینی گوسپند عارض شود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
قعاص
لغتنامه دهخدا
قعاص . [ ق َ عاص ص ] (ع ص ) شیر شتاب کُشنده شکار را.(منتهی الارب ). الاسد یقتل سریعاً. (اقرب الموارد).
-
قعاص
لغتنامه دهخدا
قعاص . [ ق ُ ] (ع اِ) بیماریی است گوسفند را که درحال کشد. || بیماریی است که در سینه حادث گردد، گویی میشکند گردن را. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و در حدیث است : موتان یکون فی الناس کقعاص الغنم . (منتهی الارب ).
-
قعاص
لغتنامه دهخدا
قعاص . [ ق ُ / ق ِ ] (اِخ ) مرادی . نام جد یحیی بن هانی بن عروةبن قعاص . (اللباب ).
-
غائص
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: غُوّاص] [قدیمی] qā'es ۱. فرورونده در آب.۲. آنکه در دریا فروبرود.